اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شمل

نویسه گردانی: ŠML
شمل . [ ش َ م َ ] (ع اِ) باد شمال .(از اقرب الموارد). باران || اندک از مردم و از شتر و از و از خرما ۞. ج ، اَشمال : ما علی النخلة الا شمل ؛ نیست بر آن خرمابن مگر کمی از خرما. و رأیت شملا من الناس ، و من الابل ؛ دیدم کمی از مردمان و یا از شتران و اصابنا شمل من المطر؛ ای قلیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شانه ۞ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کتف . چنین است در نسخی ولی صحیح آن کنف است ، گویند: نحن فی شملکم ؛ ای فی کنفکم . حفظ و حرز. (از تاج العروس ). کنف . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || توشه دان شبان ۞ . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شمل .[ ش َ م َ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) باباشمل . سردمدار. باباماما. کیمسن . رجوع به فرهنگ لغات عامیانه شود.
شمل . [ ش َ م َ /ش َ ] (ع اِ) باد شمال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). لغتی است در شَمال (شِمال ) که بادی ا...
شمل . [ ش َ ] (ع مص ) رسیدن کار به همه و فراگرفتن ایشان را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فراگرفتن . (برهان ) (غیاث ) (فره...
شمل . [ ش َ / ش ِ / ش ِ م ِل ل ] (ع اِ) خوشه ٔ خرما پربار و یا کم بار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باقی خرما بعد...
شمل . [ ش َ م َ ] (ع مص )باد شمال رسیدن چیزی یا کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || رسیدن کار به همه...
شمل . [ ش َ م َ ] (اِ) کفش روستایی . (ناظم الاطباء). پای افزار چرمین باشد و یا پای افزاری را گویند که زیر آن از چرم خام و رویش از ریسمان باش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.