شمل
نویسه گردانی:
ŠML
شمل . [ ش َ م َ ] (ع مص )باد شمال رسیدن چیزی یا کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || رسیدن کار به همه افراد و فراگرفتن ایشان را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رسیدن خیر و شر (از باب سمع است ). رسیدن خیر شمل باشد و رسیدن شر از باب افعال «اشمال ». (منتهی الارب ). || قبول کردن ماده شتر بار را و آبستن شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آبستن شدن شتر. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || پنهان کردن شتران شتر کسی را و درآمدن آن شتر در آن گله . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شمل .[ ش َ م َ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) باباشمل . سردمدار. باباماما. کیمسن . رجوع به فرهنگ لغات عامیانه شود.
شمل . [ ش َ م َ /ش َ ] (ع اِ) باد شمال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). لغتی است در شَمال (شِمال ) که بادی ا...
شمل . [ ش َ ] (ع مص ) رسیدن کار به همه و فراگرفتن ایشان را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فراگرفتن . (برهان ) (غیاث ) (فره...
شمل . [ ش َ / ش ِ / ش ِ م ِل ل ] (ع اِ) خوشه ٔ خرما پربار و یا کم بار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باقی خرما بعد...
شمل . [ ش َ م َ ] (ع اِ) باد شمال .(از اقرب الموارد). باران || اندک از مردم و از شتر و از و از خرما ۞. ج ، اَشمال : ما علی النخلة الا شمل ؛ ن...
شمل . [ ش َ م َ ] (اِ) کفش روستایی . (ناظم الاطباء). پای افزار چرمین باشد و یا پای افزاری را گویند که زیر آن از چرم خام و رویش از ریسمان باش...