گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شمول نویسه گردانی: ŠMWL شمول . [ ش َ ] (اِ) جمعیت و سامان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). جمعیت . (فرهنگ جهانگیری ) : نریمان بشد شاد گفتا بمول همه کارهای جهان شد شمول .اسدی (از جهانگیری ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی شمول شمول . [ ش َ ] (ع اِ) نامی است می را. (مهذب الاسماء). می سرد. (ناظم الاطباء). می ، بدان جهت که درمی گیرد مردم را به بوی یا آنکه بلا و شد... شمول شمول . [ ش ُ ] (ع اِمص ) شراکت . (ناظم الاطباء). شمول شمول . [ ش ُ ] (ع مص ) سوی دست چپ برگشتن باد و وزیدن آن بسوی کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || برچیدن از درخت خرما آنچه ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود