اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شن

نویسه گردانی: ŠN
شن . [ ش َن ن ] (ع مص ) پاشیدن آب بر شراب و پراکنده کردن . (از منتهی الارب ). پاشیدن آب بر شراب بطور پراکنده . (از اقرب الموارد). ریختن بعنف . (تاج المصادر بیهقی ). || فروریختن اشک چشم . (از اقرب الموارد). || از هر طرف ریختن و غارت کردن و منه : شَن َّ الغارة علیهم ؛ یعنی پریشان و از هر طرف ریختن غارت را بر ایشان و اَشَن َّ نیز به همین معنی است . (از منتهی الارب ). غارت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || خشک شدن مشک . || خشک و تکیده و لاغر شدن شتر از تشنگی . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شن بوم . [ شِم ْ ] (اِ مرکب ) شنزار. ریگزار: زمینی شن بوم . (یادداشت مؤلف ).
شن زار. [ ش ِ ] (اِ مرکب ) رَمله . جداله . زمین پر از شن . ریگزار.- شن زار خان باکی قوم ؛ جائی در ساحل شرقی بحر خزر.- شن زار قزل قوم ؛ در مغرب...
شن بچه . [ شَم ْ ب َ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 100 تن . آب از چشمه و چاه . محصول آن غلات ، ...
شن شیلا. [ ش ِ ] (اِ) ۞ چن چیلا. چینچیلا. جانوری است که پوست آن گرانبهاست . و رجوع به چینچیلا شود.
سیاه شن . [ ش َ ] (اِمرکب ) گونه ای از درخت گوشوارک که در زیارت سیاه شن گویند. (جنگل شناسی ج 2 ص 276). رجوع به سفیدآل شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شن بردار. [ شِم ْ ب َ ] (نف مرکب ) بردارنده ٔ شن . حمل کننده ٔ شن و ماسه .
شن برداری . [ شِم ْ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل شن بردار. ماسه برداری .
پای در شن . [ دَ ش َ ] (اِ) ایوان سلطان و این لفظ هندی است اصطلاح شاهان دهلی . (غیاث اللغات ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.