اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهید

نویسه گردانی: ŠHYD
شهید. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) کشته در راه خدا. (ترجمان البلاغه ) (دهار) (مهذب الاسماء). کشته شده در راه خدا. آنکه به شهادت دست یافته بود در راه خدا. کشته شده بی قصاص و دیت . (یادداشت مؤلف ). کشته شده در راه خدای بدان جهت که ملائک رحمت او را حاضر شوند یا آنکه اﷲ تعالی و فرشتگان او شاهدند ازبرای او ببهشت یا آنکه او از جمله ٔ آن کسانی است که شاهدی از آنها طلب کرده خواهد شد در روز قیامت بر امتهای گذشته ، یا آنکه افتاده است بر شاهدة، یعنی زمین یا آنکه زنده و حاضر است نزد پروردگار خدای را. ج ، شهداء. (از منتهی الارب ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). کسی که در راه خدا و در راه خدمت بمدینه کشته شده باشد. (ناظم الاطباء). کشته شده ٔ بی گناه یا در راه خدا. (غیاث اللغات ) :
یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یا رب بخون پاک شهیدان کربلا.

سعدی .


- شهیدوار؛ مانند شهید :
کدام روز که پیش در تو خاقانی
شهیدوار بخونابه در نمیگردد.

خاقانی .


- شاه شهیدان ؛ لقب حسین بن علی (علیهما السلام ). (یادداشت مؤلف ).
|| (اصطلاح فقه ) شهید بر دو قسم است ، شهید حقیقی و آن مسلمان طاهر و بالغی است که بظلم بقتل رسیده ، و دوم شهید حکمی و آن مسلمانی است که در وبا و طاعون و یا در تب و اسهال و یا استسقا و امثال آن وفات یابد، و ایشان را غسل دادن و کفن پوشاندن واجب است برخلاف دسته ٔ اول . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || گواه . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان البلاغه ) (مهذب الاسماء) (غیاث ). || امین در شهادت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || حاضر. (منتهی الارب ) (ترجمان البلاغه ) (مهذب الاسماء). || دانا بهرچه بنده کند.(مهذب الاسماء). نامی از نامهای خدای تعالی که هیچ غیبی بر او پوشیده نیست . (یادداشت مؤلف ). آنکه از علم او چیزی فوت نشود. (آنندراج ) (ناظم الاطباء): و اﷲ شهید؛ ای لایغیب عن علمه شی ٔ. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شهید اول . [ ش َ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) محمدبن مکی بن حامدبن احمد دمشقی نبطی عاملی جزینی ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به شه...
شهید بلخی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالحسن شهیدبن حسین جهودانکی بلخی . شاعر و متکلم و حکیم قرن چهارم هجری (متوفی 325 هَ . ق .). او را با ابوبکر محم...
شهید ثالث . [ ش َ دِ ل ِ ] (اِخ ) این لقب به دو تن از علمای امامیه اطلاق شده ، مشهور بدین لقب بین متأخران حاج محمدتقی برغانی است و بعض...
شهید ثانی . [ ش َ دِ ] (اِخ ) زین الدین بن علی بن احمدبن محمدبن جمال الدین بن تقی الدین بن صالح . از بزرگان فقهای امامیه که در 911 هَ . ق . ...
شهیدحاکم . [ ش َ ک ِ ] (اِخ ) حاکم شهید، محمدبن محمدبن احمدبن عبداﷲبن عبدالمجیدبن اسماعیل بن الحاکم ملقب به ابوالفضل بلخی مروزی سلمی . وز...
امیر شهید. [ اَ رِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چند تن ازپادشاهان را بعد از اینکه کشته شده اند باین نام خوانده اند، ازجمله ابونصر احمدبن اس...
ابن شهید. [ اِ ن ُ ش َ ] (اِخ ) ابوعامر احمدبن عبدالملک . خطیب و شاعر بیعدیل اندلسی . وزیر ناصربن عبدالرحمن . در اداره ٔ امور ملک و سیاست کافی ....
شاه شهید. [ هَِ ش َ ] (اِخ ) شاه شهیدان . سیدالشهدا. لقبی است که روضه خوانها بحضرت حسین بن علی علیهماالسلام دهند. (یادداشت مؤلف ) : از نسل ...
شهید کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کسی را بدرجه ٔ شهادت فایز کردن . (ناظم الاطباء).
شهید گشتن . [ ش َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) شهید شدن : بختیار که عم او بود بر دست لشکر او شهید گشته بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 43).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.