صائب
نویسه گردانی:
ṢAʼB
صائب . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صواب . رسا. رساننده . (غیاث اللغات ). || باران ریزان . || نقیض خاطی . و منه المثل : مع الخواطی سهم صائب . (منتهی الارب ). || راست و درست : حدس صائب . رأی صائب : پس ملک بهتر داند و رأی او در این معنی صائب تر باشد. (تاریخ برامکه ). امیری صائب تدبیر و بلندهمت بود. (حبیب السیر جزء چهارم از ج 3 ص 352). || سهم صائب ؛ تیر به نشانه فرودآمده .
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سائب . [ ءِ ] (ع ص ) از مصدر سیب . جاری . روان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتابان . (اقرب الموارد).
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ابی سائب صیفی قرشی مخزومی ، صحابی است . رجوع به البیان و التبیین ج 1ص 250 و ج 2 ص 20 و عقدالفرید ج 2 ص 212 و الاصابه...
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ابی لبابةبن عبدالمنذر انصاری . صحابی است . (الاصابه ).
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن اقرع ثقفی ، صحابی است و در ملازمت پدر به حضور پیغمبر رسید در دوره ٔ خلافت عمر برسالت بنزد نعمان بن مقرن رفت . مدتی ...
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حارث بن صبره قرشی سهمی ، معروف به ابن ابی وداعه . در غزوه ٔ بدر در زمره ٔ کفار بود و به دست مسلمانان اسیر شد و با ف...
سائب . [ءِ ] (اِخ ) ابن حارث بن قیس قرشی سهمی . از قدمای صحابه است که بحبشه هجرت کرده اند. بروایتی در غزوه ٔ طائف بشهادت رسید و بروایتی ...
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حزن قرشی مخزومی . عم سعیدبن مسیبک است و عهد حضرت رسول را دریافته است . (الاصابه ).
سائب . [ ءِ ] (اِخ )ابن خباب مکنی به ابومسلم صاحب المقصوره . صحابی است و بسال 77 هَ . ق . در 92 سالگی درگذشت . (الاصابه ).
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن خلادبن سویدبن ثعلبه انصاری خزرجی مکنی به ابواسهله صحابی است . در غزوه ٔ بدر حضور داشت و از جانب معاویه والی یمن...
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ذکوان مکنی به ابوجمعه معروف به راویه ٔ کثیرعزه از شعرای اموی است و او راست :أبائنة سعدی ؟ نعم ستبین !کما انبت م...