صائغ
نویسه گردانی:
ṢAʼḠ
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابومنصور عبدالواحدبن حسن بن عبدالواحدبن ابراهیم صائغ شیرازی ، معروف به صایغ کبیر. محدث است . وی پیاده نزد قاضی ابی عمرو قسم بن جعفر هاشمی به بصره رفت و از وی و جماعتی از شیوخ شیراز [حدیث ] شنید. حافظ عبدالعزیزبن محمدبن محمد نخشبی گوید: عبدالصمدبن حسن حافظ وی را نمی ستود (یتکلم فیه ). (الانساب سمعانی ص 348).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حسین صایغ.[ ح ُ س َ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) ابن علی بن یزیدبن داودبن یزید نیشابوری مکنی به ابوعلی . وی محدث و پرکار و صاحب مؤلفات بود در 277 هَ ...
نظریه توسط «کلارک هال» در سال 1933 ارائه شده و توسط «کنت اسپنس» (1966) تکمیل شد. بر اساس این نظریه، «اجرا» نتیجه برهم کنش «سائق» در «عادت» است.
بسط...
صایغ افریقی . [ ی ِ غ ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به صائغ افریقی شود.
سائق الثریا. [ ءِ قُث ْ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) (فلک ) دَبَران .