صائغ
نویسه گردانی:
ṢAʼḠ
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبداﷲبن محمدبن عبدالوهاب بن محمدبن یزیدبن سنان بن جبله ٔ نیشابوری ، مکنّی به ابی حامد. محدث است . وی در نیشابور از ابوبکر محمدبن اسحاق بن خزیمة و ابوالعباس محمد (؟) یحیی بن محمدبن صاعد و طبقه ٔ آنان [ حدیث ] شنید. و از وی حاکم ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ حافظ وابوالعباس جعفربن محمدبن المعر المستغفری حدیث شنیده اند. حاکم در تاریخ نیشابور ذکر او آورده است و گوید: ابوحامد صائغ در خراسان و عراق بسیار حدیث شنیده و در نیشابور حدیث گفته است . و او را فرزندی بود به بخارا و وی ابوحامد را به بخارا برد و ابوحامد بسال 374 هَ . ق . بدانجا درگذشت . (الانساب سمعانی ص 348).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حسین صایغ.[ ح ُ س َ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) ابن علی بن یزیدبن داودبن یزید نیشابوری مکنی به ابوعلی . وی محدث و پرکار و صاحب مؤلفات بود در 277 هَ ...
نظریه توسط «کلارک هال» در سال 1933 ارائه شده و توسط «کنت اسپنس» (1966) تکمیل شد. بر اساس این نظریه، «اجرا» نتیجه برهم کنش «سائق» در «عادت» است.
بسط...
صایغ افریقی . [ ی ِ غ ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به صائغ افریقی شود.
سائق الثریا. [ ءِ قُث ْ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) (فلک ) دَبَران .