اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صابر

نویسه گردانی: ṢABR
صابر. [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صَبْر. شکیبا. آرام . بردبار. حلیم . ج ، صابرون ، صابرین :
به درد کسان صابری اندر و تو
به بدنامی خویش همداستانی .

منوچهری .


گرچه بکشی تو مرا صابر و خرسندم
که مرا زنده کند زود خداوندم .

منوچهری .


دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است .

سعدی .


|| آنکه کسی را نگاه دارد تا دیگر او را بکشد و فی الحدیث فی رجل امسک رجلاً فقتله آخرُ : اقتلوا القاتل و اصبروا الصابر؛ ای احبسوا الذی حبسه للموت حتی یموت . (منتهی الارب ). || (اِ) نامی از نامهای مردان . || (اِخ ) کوچه ای است معروف به مرو. (معجم البلدان ). و نسبت بدان صابری است . || لقب حضرت ایوب علیه السلام . (غیاث اللغات ). || نامی از نامهای خدای تعالی . بردبار که شتاب نکند به عقاب . || از نعوت امام علی النقی یعنی علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ام صابر. [ اُم ْ م ِ ب ِ ] (اِخ ) دختر نعیم بن مسعود اشجعی از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 251 شود.
صابر شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکیبائی کردن : اگر عاقل شوی نامت برآیدوگر صابر شوی کامت برآید. نظامی .که صابر شو در این غم روزکی چندنم...
ادیب صابر. [ اَ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) الاجل الافضل شهاب الدین شرف الادباء صابربن اسمعیل الترمذی رحمةاﷲ علی قبره . ادیبی اریب و فاضلی است شاه س...
صابر ترمذی . [ ب ِ رِ ت ِ م ِ ] (اِخ ) رجوع به ادیب صابر شود.
صابر سمرقندی . [ ب ِ رِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) خواجه بهاءالدین . شاعری است و صاحب صبح گلشن گوید: طبعش مصروف شیرین گفتاری و نازک بندی گشته ، ای...
صابر راستی‌کردار (۱۳۶۶ – ۲۳ آبان ۱۴۰۲) برنامه‌نویس، طراح فونت و مخترع ایرانی بود. او یکی از اعضای فعال جامعهٔ نرم‌افزار آزاد و متن‌باز بود. او متولد ب...
صابر راستی کردار؛ نوآوری و تحول در تایپوگرافی دیجیتال فارسی فونت فارسیمنبع تصویر،BBC اطلاعات مقاله نویسنده,نیما اکبرپور شغل,کارشناس فناوری اطلاعات ۷ س...
اصرم یعقوب صابر. [ اَ رَ ی َ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) مردی از بزرگان کمر یا کمر زهیر واقع در سیستان بود که بسال 424 هَ . ق . هنگام ورود یاقوتی ۞ به...
صعبر. [ ص َ ب َ ] (ع اِ) درختی است مانا به کُنار. (منتهی الارب ). درختی است . (مهذب الاسماء).
ثابر. [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثبر.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.