صادق
نویسه گردانی:
ṢADQ
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن صالح بن عبدالرحمان بانقوسی حلبی . وی از افاضل حلب است . در آن شهر متولد شد و به همانجا بسال 1203 هَ . ق . وفات یافت . شعری داردکه کمال الدین غزی قطعه ای از آن را یاد کرده است . (الاعلام زرکلی ص 422). کمال الدین دمشقی در تذکره ٔ کمالیه گوید: وی ادیب و صاحب قریحه ٔ شعری بود. مولد وی حلب بود و مکرر به قسطنطنیه رفت و به دمشق بازگشت ، و بسال 1203 هَ . ق . وفات یافت . شرح حال او در النفائح و اللوائح نیز آمده است . (اعلام النبلاء ج 7 ص 126).
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
صادق . [ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صدق . راستگو. مقابل کاذب . راست گوینده . ج ، صادقون ، صادقين : این دو صادق خرد و رأی که میزان دلندبر پی ...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) لقب اسماعیل پیغمبر است . رجوع به اسماعیل شود.
صادق . [ دِ ] (اِخ ) رجوع به صادق سمرقندی شود.
صادق . [ دِ ] (اِخ ) وی از مردم ادرنه بود و با حسن خطی که داشت کتب بسیار تحریر کرد. این بیت او راست :ساقی سکا کوز قپد و غنی کوردی حبابک آ...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) وی از مردم بلگراد و به حسن خط مشهور و طریقه ٔ علمی را سالک بود. این بیت او راست :ایدر بر لحظه ده بیک کز بنی مقبول و ...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (امام ...) جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی (ع ). ابن خلکان گوید: وی بر مذهب امامیه یکی از ائمه ٔ اثناعشر است . از ساد...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (خواجه ...) وی نویسنده ٔ ولات کردستان بود، طبعی داشته . این دو بیت را از او نگاشت و نامی از وی به روزگار گذاشت :از ازل ...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (محمودافندی ...) دبیر مدرسه ٔ عابدین امریکائی در مصر. وی مؤلف کتاب جغرافیای تجارتی است که جزء اول آن بسال 1330 هَ . ...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (میرزا...) از اهل اردوباد است . طالب علمی است بسیار خوش سلیقه . در زمان شاه مرحوم به مشهد مقدس رفت و سادات آن آستانه ٔ...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (میرزا...) وی از مردم اصفهان و معروف به گاو بود، خوش طبعان زمانه به این لقبش ملقب ساختند، چه این قطعه بطرز قطعه ٔ خ...