صادق
نویسه گردانی:
ṢADQ
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عبداﷲبن محمد بخشی حلبی حنفی خلوتی ، ملقب به صلاح الدین و رئیس فرقه ٔ اخلاصیه ٔ حلب است . مولد وی سال 1133 هَ . ق . وی در کنف پدر و اعمام پرورش یافت و از آنان علم فراگرفت و انتفاع یافت و بر ابوعبدالفتاح محمدبن حسین و ابوالسعادات طه بن مهنا جبرینی و ابوالعدل قاسم و ابومحمد عبدالکریم تلمذ کرده و به سال 1144 به حلب رفت و با رؤسای آن شهر دیدار کرده وبه طریقه ٔ خلوتیان پیوست ، و پس از آنکه ابوعبداﷲ جمال الدین محمدبن احمد بسال 1175 هَ . ق . درگذشت وی بجای او رئیس خلوتیان شد و در تکیه ٔ اخلاصیه نشست . و بسال 1205 هَ . ق . درگذشت . (اعلام النبلاء ج 7 ص 136).
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
صادق . [ دِ ] (اِخ ) صاحب آتشکده گوید: نام وی سیدمحمد صادق و تخلص او صادق است . سیدی والانژاد و عالمی پاک اعتقاد و فاضلی درویش نهاد است ، اص...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) نام وی علی خان میرزا و متخلص به صادق و برادر کوچکتر مراد است . جوانی بسیار نامراد و کوچک دل و هم زبان است و چنان عاشق پ...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن اشعث . شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب امیرالمؤمنین (ع ) شمرده است . امامی و مجهول الحال است . (تنقیح المقال ...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن خلف بن صادق بن کتیل انصاری طلیطلی اندلسی . ابن بشکوال گوید: وی سفری به مشرق کرد و حدیث شنید و روایت کرد و در بر...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن صالح . از مردم اصفهان . او راست : کتاب شاهد صادق که نسخه ای از آن در مدرسه ٔ اصری است . (احوال رودکی ص 511).
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن صالح بن عبدالرحمان بانقوسی حلبی . وی از افاضل حلب است . در آن شهر متولد شد و به همانجا بسال 1203 هَ . ق . وفات یاف...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن عبدالسلام ، معروف به بترونی حلبی . سیدمحمد امین محبی دمشقی در ذیل نفحة، او و خاندان او را بغایت ستوده و شعر وی را...
صادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن یوسف مجود. او راست رساله ای در تجوید.
صادق دل . [ دِ دِ ] (ص مرکب ) بی ریا. بی دغل . از روی راستی و درستی : گر از کعبه در دیر صادق دل آئی به از دیر حاجت روائی نیابی .خاقانی .
صادق لو. [ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان ، 52000گزی جنوب خاوری رزن ، 2000گزی جنوب راه عمومی فامنین به نوبران . ت...