صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی اخضر یمامی ، مولای هشام بن عبدالملک . وی شاگرد و خادم زهری بود و در بصره از وی روایت کرد و از محمدبن منکدر و جز ایشان روایت دارد و از وی ابوداود طیالسی و نضربن شمیل و جماعتی روایت کنند و سند وی به ابی هریره رسد. وهب بن جریر گوید او سماع را از قرائت تمیز نمی داد. ابن عدی گوید بر حدیث وی از زهری اعتماد نشاید. یحیی بن معین و بخاری و جوزجانی و ابوزرعة و دارقطنی و جز ایشان او را تضعیف کرده اند. رجوع به تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 صص 364 - 365 شود.
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبیدبن هانی . وی از مردم قریه ٔ نوی و امام قریه ٔ حراکه است . (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 376).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عجلان . ازدی گوید: در صحت حدیث او شک کرده اند. و فلیج بن سلیمان گوید: مدنی است . رجوع به لسان المیزان ج 3 ص 17...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ )ابن عدی ، ملقب به شقران . رجوع به صالح شقران شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عطأبن خباب . محدث است .
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عطیه . وی از شیعیان علوی است و مروان بن ابی حفصه را که از شعرا و شیعه ٔ عباسی است بکشت . ابوالفرج گوید: چون مروا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عقبة. شیخ طوسی در رجال یک بار او را در شمار اصحاب امام باقر محمدبن علی (ع ) و یک بار در عداد اصحاب امام کاظم مو...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن خالد اسدی . نجاشی گوید: او را کتابی است و محمدبن ایوب آن را از وی روایت کند. ظاهراً امامی و مجهول الحال ا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن قیس بن سمعان بن ابی رُبَیْحة و در برخی نسخ زَنحَة و در برخی کتب رجال بَریحة و در کافی ابوبُرَیْحَة آمده و ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن علاء. مجهول الحال است . (تنقیح المقال ج 2 ص 93).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن علی . محدث است و به سند خود از جابربن عبداﷲ انصاری روایت کند. (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 377).