صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جناح لخمی . از شاعران حکماست . ابوعبداﷲ حافظ گوید: وی بلاشک از کسانی است که اتباع را درک کرده است و کلمات او در حکمت مستفاد است . جاحظ گوید صالح بن جناح دمشقی فرزند خود را گفت : پسرک من اگر شبانه روزی بر تو گذشت و دین و جسم و مال تو در آن بسلامت ماند خدای را سپاس بسیار گزار که بسیار کسان را در این روز و شب مال از دست برفت وحرمت در هم شکست و تو در عافیت ماندی و گوید: و بعض مردم چنانند که اگر از تو بردباری بینند جهالت آغازکنند و اگر جهالت بینند بردبار شوند، و اگر نیکویی بینند بدی کنند و اگر بدی بینند نیکویی کنند، و اگر ستم بینند ترا انصاف دهند و اگر انصاف بینند به ستمکاریت نسبت کنند و کسی را که خوی چنین باشد ناچار خلقی و وقاحتی باید که ترا از خلق و وقاحت او انصاف دهد و جهالتی که از جهالت او بازدارد وگرنه ترا خوار سازد، چه بعض حلم اذعان [ بر ضعف ] است و کسی را که سفیهی نباشد تا او را یاری کند ذلیل شود و کسی را که حکیمی نباشد تا وی را ارشاد سازد گمراه گردد و گوید:از دنیا با آنچه دیده ای بدانچه ندیده ای عبرت گیر، ونشنیده را به شنیده ، و نرسیده را به رسیده ، و آینده را به گذشته ، و نو را به کهن آزمایش کن . بدان که :
انما الدنیا نهار
ضوئه ضوءٌ معار
بینما غصنک غَض
ناعم فیه اخضرار
اذ رماه زمناه
فاذا فیه اصفرار
و کذاک اللیل یأتی
ثم یمحوه النهار.
این وصف دنیاست و آنچه از آن وصف نکردم تلختر و وحشتناکتر است . دنیا چنان است که اگر اقبال کند بفریبد و اگر پشت کند زیان رساند. و برخواند:
نموت و ننسی غیر ان ذنوبنا
اذا نحن متنا لاتموت و لاتنسی
الا رب ذی عینین لاتنفعانه
و هل تنفع العینان من قلبه اعمی .
و نیز او راست :
و افضل قسم اﷲ للمرء عقله
فلیس من الخیرات شی ٔ یقاربه
اذا اکمل الرحمان للمرء عقله
فقد کملت اعراقه و مناسبه .
مرزبانی گفت : صالح بن جناح شاعری کوفی است و در مواعظ و آداب سخنانی رشیق دارد. او راست :
الا انما الانسان غمد لقلبه
و لا خیر فی غمد اذا لم یکن نصل
و ان تجمع الاَّفات فالبخل شرها
و شر من البخل المواعید و المطل
و لا خیر فی وعد اذا کان کاذباً
و لا خیر فی قول اذا لم یکن فعل .
جاحظ گوید او راست :
تعلم اذاما کنت لست بعالم
فما العلم الا عند اهل التعلم
تعلم فان العلم زین لأهله
و لن تستطیع العلم ان لم تعلم
تعلم فان العلم ازین بالفتی
من الحلة الحسناء عند التکلم
و لا خیر فی من راح لیس بعالم
یصیر بما یأتی ولا متعلم .
(تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 صص 367 - 368).
ابن الندیم گوید: او را پنجاه ورقه شعر است . و رجوع به معجم المطبوعات ستون 65 شود.
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نضر. رجوع به صالح بن نصر شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن وصیف . پدر وی کاتب المعتز خلیفه ٔ عباسی بود. و بسال 253 هَ . ق . لشکر ترک مواجب چهار ماه از وی طلب کردند و چون در...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ولید. او از جده ٔ خود و از وی ابوسلمه ٔ تبوذکی روایت کند و مجهول است . ابن حبان او را درزمره ٔ ثقات آورده است . (لس...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن وهب . یکی از قاتلان امام حسین (ع ) است و در وقعه ٔ طف نیزه به تهیگاه آن امام زد.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن هارون الرشید. رجوع به صالح بن رشید شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن همیسعبن ذی مازن . نبیی بود از حمیر. (منتهی الارب ).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن هیثم . مکنی به ابی علی طحان . وی از ابوولید طیالسی روایت کند. ابوالحسین منادی ازو روایت دارد و گوید من در محضر جد...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن هیثم . مکنی به ابی غسان .وی حاجب ابوالعباس سفاح عباسی بود. در عقدالفرید آرد: وی از ابوزید روایت کند. (ج 2 ص 346...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن بحتر. رجوع به صاغانی صالح ... شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن سعید انصاری . عبداﷲبن وهب از معاویه از وی روایت کند. (المصاحف ص 193).