صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعید، مکنی به ابی سعید و ملقب به قماط. شیخ طوسی در رجال او را در عداداصحاب امام صادق (ع ) شمرده و در فهرس گوید: صالح بن سعید قماط مولای بنی اسد است و کتابی دارد که ابراهیم بن هاشم و جز او از اصحاب یونس آن را از وی روایت کنند. نجاشی گوید: وی از ابوعبداﷲ روایت کند و کتابی دارد و آن را عبیس بن هشام ناشر از وی روایت کند. حسن بن داود در رجال خود گوید: وی یکی از ارکان علم نسب بود، لیکن گفته ٔ ابن داود را دلیلی نیست و شاید وی را با صالح بن موسی اشتباه کرده است و نیز ممکن است که نام او خالدبن سعید باشد و بهبهانی گوید: شاید خالد وصالح دو برادرند و هر دو را یک کنیت بوده است . سیدصدرالدین گوید: در باب نص بر امامت امام هادی علی بن محمد النقی در کتاب کافی روایتی از صالح موجود است که حسن حال او را میرساند. (تنقیح المقال ج 2 ص 92).
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن صباح بغدادی . وی از آدم بن ابی ایاس روایت کند. (لسان المیزان ج 3 ص 170).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن صباح ، مکنی به ابی الفضل اصفهانی . او از ابن عیینة و از وی علی بن حسن بن سلم روایت کند. رجوع به ذکر اخبار اصفهان...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ )ابن صقر. او از عبداﷲبن زهیر و از وی سعیدبن واقد مزنی روایت کند. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 18 شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن طرفةبن احمدبن محمدبن طرفةبن کمیت حرستانی . وی به حدیث عنایتی داشت و از ابی ثعلبه روایت کند. (تهذیب تاریخ ابن ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن طریف . اتباع او در جبال بربر بسر میبردند و وی دعوی پیغمبری کرد و دین تازه آورد و یا پس از او بعض فرزندان وی ادعا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن طریف ضبی ، مکنی به ابی صیداء. تابعی است .
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک ...) ابن ظاهربن ناصربن نجم الدین ایوب . یکی از ملوک سلسله ٔ ایوبیان است . پدر وی الظاهر بسال 582 هَ . ق . حاکم ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک ...) ابن عادل بن نجم الدین ایوب . نام وی اسماعیل و از سلاطین ایوبی دمشق است . او بسال 635 هَ . ق . در دمشق به ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عاصم ناقط. وی از کسائی روایت کند لیکن بر وی قرائت نکرده و اندکی از قرائت را یحیی بن آدم از وی روایت کند. (الف...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبدالجبار. وی از ابن جریح و ابن بیلمانی و از او عمربن خالد حرانی روایت کند. (لسان المیزان ص 172).