اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صالح

نویسه گردانی: ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شافعبن صالح . وی برادر حافظ ابوالفضل احمدبن شافع است .مولد او بسال 474 هَ . ق . بود و حدیث از ابومنصور خیاط و ابن الطیوری و جز آنان شنید، و فقه نزد ابی الوفأبن عقیل آموخت و روایات نیز فراگرفت . دامغانی شهادت او می پذیرفت و سپس دریافت که او و ابوالمظفربن صباغ و کثیربن سمالیق به دروغ گواهی میدهند، پس آنان راعقوبت کرد و شهادت ایشان از اعتبار بیفتاد. صالح بسال 543 هَ . ق . درگذشت . (لسان المیزان ج 3 ص 170).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
بیدبن ساله . [ بی ب ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) اسدی در فرهنگ ، ذیل کلمه ٔ فوق گوید، کهن سالخورده بود (یعنی بیدبن ساله مجموعاً بمعنی کهن سالخور...
چهارده ساله . [ چ َ / چ ِ دَه ْ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) کودکی که سال وی از سیزده گذشته اما به پانزده نرسیده باشد. رجوع به چارده ساله شود.
پیر چهل ساله . [ رِ چ ِ هَِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از عقل است . (برهان ). کنایه از قوت عاقله که در عمر چهل سالگی تمام و کا...
ثعله و افرا. [ ] (اِخ ) نام کتابی است از سهل بن هارون فارسی رامنوی . (ابن الندیم ).
سرکه ٔ ده ساله . [ س ِک َ / ک ِ ی ِ دَه ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کینه ٔ دیرینه . (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.