صالح
نویسه گردانی:
ṢALḤ
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عمران بن حرب ، یا صالح بن عمران بن صالح بن عمران عبداﷲ، مکنی به ابی شعیب دعا. او بخاری الأصل است و از سعیدبن داود زنبری و ابونعیم فضل بن دکین و ابوغسان نهدی و سلیمان بن حرب و مسلم بن ابراهیم و عفان بن مسلم و عبیداﷲ عیشی و حسن بن بشیربن سلم و ابوعبید قاسم بن سلام و محمدبن حمید رازی روایت کند و از وی یحیی بن محمدبن صاعد و احمدبن کامل قاضی و اسماعیل بن علی خطیبی و ابوبکر شافعی و جز آنان روایت کنند. ابوالحسین بن منادی گوید: حدیث وی قوی نیست . محمدبن احمدبن رزق گفته است که صالح دعا در بیست ویکم ذوالقعدة 285 هَ . ق . درگذشت . (تاریخ بغداد ج 9 ص 321). و رجوع به لسان المیزان ج 3 ص 175 شود.
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
نهر صالح . [ ن َ رِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خنافره ٔ بخش شادگان شهرستان خرمشهر. در 5 هزارگزی شمال شادگان بر کنار راه شادگان به اهواز، در...
علی صالح . [ ع َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان دیمچه ، بخش گتوند، شهرستان شوشتر. واقع در 13هزارگزی جنوب باختری گتوند، و یک هزارگزی شمال...
صالح کوه . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، 12000گزی جنوب سیاهکل سر راه عمومی سیاهکل به دیلمان ....
بنه صالح . [ ب ُ ن َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاه ولی است که در بخش مرکزی شهرستان شوشترواقع است . دارای 200 تن سکنه است . این آبادی را ...
بنی صالح . [ ب َ ل ِ ] (اِخ ) طایفه ای از قبیله ٔ بنی طرف ازقبایل عرب خوزستان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 92).
شتر صالح . [ ش ُ ت ُ رِ ل ِ ] (اِخ ) ناقه ٔصالح . شتر که به صالح پیمبر تعلق داشت و خداوند او را حجت بر دعوی نبوت صالح قرار داده بوده و صالح...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رساله شریفه پند صالح، تالیف حضرت آقای حاج شیخ محمد حسن ملقب به صالحعلیشاه گنابادی قدس سره (تولد 1270، رحلت 1345 هجری شمسی) قطب سلسله نعمت الهی سلطانعل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.