اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صحف

نویسه گردانی: ṢḤF
صحف . [ ص ُ ] (ع اِ) مخفف صُحُف :
هر آن صحف کز ایزد آورده اند
بر او بود هر دین که گسترده اند.

اسدی .


تیهو گفتا به است سبزه ز سوسن ازآنک
فاتحه ٔ صحف باغ اوست گه فتح باب .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صحف . [ ص ُ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ صحیفه . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). قوله تعالی : صحف ابراهیم و موسی (قرآن 19/87).از شجر من شعرا میوه چین وز...
صحف . [ ص ُ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ صحاف . (منتهی الارب ).
•صُحُف به هر چیزی گفته می‌شود که معارف، احکام و آیات الهی بر آن نوشته شده باشد. در قرآن و روایات، صحف به صورت کلی بر کتاب‌های پیامبران و بر برخی کتاب‌...
صحف شیث . [ ص ُ ح ُ ف ِ ش َ ] (اِخ ) و آن بیست و نه صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم ص 33).
صحف آدم . [ ص ُ ح ُ ف ِ دَ ] (اِخ ) و آن بیست و یک صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 33).
صحف موسی . [ ص ُ ح ُ ف ِ سا ] (اِخ ) و آن ده صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم ص 33).
صحف ابراهیم (عربی: صحف إبراهیم) نامی است که در دو سوره از سوره‌های دوره اول مکی قرآن به کتاب نازل شده بر ابراهیم داده شده‌است. ژنو گوبیلو اعتقاد دارد ...
صحف ابراهیم . [ ص ُ ح ُ ف ِ اِ ] (اِخ ) و آن ده صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم ص 33).
ثحف . [ ث ِ / ث َ ح ِ ] (ع ص ) دارای راهها (در شکنبه ) که گوئی طبقات سرگین است . ج ، اثحاف .
سحف . [ س َ ] (ع مص ) نیک برکندن موی از پوست چندانکه باقی نماند از آن . (اقرب الموارد). || تراشیدن . ستردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.