گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صحف نویسه گردانی: ṢḤF صحف . [ ص ُ ] (ع اِ) مخفف صُحُف : هر آن صحف کز ایزد آورده اندبر او بود هر دین که گسترده اند. اسدی .تیهو گفتا به است سبزه ز سوسن ازآنک فاتحه ٔ صحف باغ اوست گه فتح باب .خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی صحف صحف . [ ص ُ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ صحیفه . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). قوله تعالی : صحف ابراهیم و موسی (قرآن 19/87).از شجر من شعرا میوه چین وز... صحف صحف . [ ص ُ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ صحاف . (منتهی الارب ). صحف آدم صحف آدم . [ ص ُ ح ُ ف ِ دَ ] (اِخ ) و آن بیست و یک صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 33). صحف شیث صحف شیث . [ ص ُ ح ُ ف ِ ش َ ] (اِخ ) و آن بیست و نه صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم ص 33). صحف موسی صحف موسی . [ ص ُ ح ُ ف ِ سا ] (اِخ ) و آن ده صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم ص 33). صحف ابراهیم صحف ابراهیم . [ ص ُ ح ُ ف ِ اِ ] (اِخ ) و آن ده صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم ص 33). ثحف ثحف . [ ث ِ / ث َ ح ِ ] (ع ص ) دارای راهها (در شکنبه ) که گوئی طبقات سرگین است . ج ، اثحاف . سحف سحف . [ س َ ] (ع مص ) نیک برکندن موی از پوست چندانکه باقی نماند از آن . (اقرب الموارد). || تراشیدن . ستردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)... سهف سهف . [ س َ هََ ] (ع مص ) سخت تشنه گردیدن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) تشنگی سخت . (ناظم الاطباء). سهف سهف . [ س َ ](ع اِ) پشیز ماهی . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود