گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صرنج نویسه گردانی: ṢRNJ صرنج . [ ] (معرب ، اِ) معرب سرنج : به نوبت زدن بهر والا ولنج زده میخ جهل از دو جانب صرنج . نظام قاری (دیوان ص 192).رجوع به سرنج شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی سرنج سرنج . [ س ِ رِ ] (اِ) سنج و آن دو پاره ٔ روی تنک باشد مانند طبق بی کناره و بر پشت آن قبه ای سازند و بندی بر آن تعبیه کنند و بر دست گرفته... سرنج سرنج . [ س َ رَ ] (اِ) دوایی است که آن را سیلقون (سلیقون ) گویند و در جراحات به کار آید و نفع دهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرنج سُرَنج یا تترا اکسید سرب (به انگلیسی: Lead tetroxide) با فرمول شیمیایی Pb ۳O ۴ یک ترکیب شیمیایی با شناسه پابکم ۱۶۶۸۵۱۸۸ است؛ که جرم مولی آن ۶۸۵٫۶ g/m... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود