اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صرة

نویسه گردانی: ṢR
صرة. [ ص َرْ رَ ] (ع اِمص ) سختی اندوه . (منتهی الارب ). || سختی جنگ . (منتهی الارب ). || سختی گرما. (منتهی الارب ) (دستورالاخوان ). || (اِ) درختی است که بر آن شاخه های انگور آویخته باشد. (منتهی الارب ). || بانگ و فریاد. (منتهی الارب ). بانگ . (دستورالاخوان ). || جماعت مردم و جز آن . (منتهی الارب ). || گوسپندی که ندوشند آن را تا پستانش پر از شیر گردد. (منتهی الارب ). || مهره ٔ افسون که بدان زنان مردان را بند کنند و حمله کنند. (منتهی الارب ). خرزة للتأخید. (اقرب الموارد). || گله ٔ شتر. (دستورالاخوان ). || (ص ) ترشروی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
صرح . [ص َ ] (اِخ ) صرحا.نام کاخی است افسانه ای که برخی بنای آن را به بخت نصر و برخی به فرعون و برخی به کیکاوس نسبت داده اند. در قرآن ...
سره . [ س َ رَ / رِ ] (ص ، اِ) زر رایج تمام عیار باشد و نقیض قلب است که ناسره گویند. (برهان ) (جهانگیری ). سیم و زر قلب راناسره خوانند و پاک ...
سرح . [ س َ ] (ع مص ) به چرا گذاشتن ستور را. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (دهار). به چرا کردن . (المصادر زوزنی ). || چریدن ستور. || ریخ ...
سرح . [ س َ ] (ع اِ) ستور چرنده . (منتهی الارب ). || درخت بلند و هر درخت بی خار یاهر درخت دراز بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هم معنی پهن می‌باشد
یکسره /yeksare/ ۱. بلیتی که برای یک مسیر رفت یا برگشت باشد؛ یک‌طرفه. ۲. (قید) کاملاً؛ به‌طور کلی: ◻︎ یا دوستی صادق یا دشمنی ظاهر / یا یکسره پیوستن یا ...
سره گر. [ س َ رَ / رِ گ َ ] (ص مرکب ) ناقد. صراف .
سره گری . [ س َ رَ / رِ گ َ ] (حامص مرکب ) انتقاد.
سره مرد. [ س َ رَ / رِ م َ ] (ص مرکب )پاک مرد و مرد بیغش و بی ریا. (آنندراج ) : من همانا که نیستم سره مردچون نیم مرد رود و مجلس و کاس . ناصرخ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.