صرة
نویسه گردانی:
ṢR
صرة. [ ص َرْ رَ ] (ع اِمص ) سختی اندوه . (منتهی الارب ). || سختی جنگ . (منتهی الارب ). || سختی گرما. (منتهی الارب ) (دستورالاخوان ). || (اِ) درختی است که بر آن شاخه های انگور آویخته باشد. (منتهی الارب ). || بانگ و فریاد. (منتهی الارب ). بانگ . (دستورالاخوان ). || جماعت مردم و جز آن . (منتهی الارب ). || گوسپندی که ندوشند آن را تا پستانش پر از شیر گردد. (منتهی الارب ). || مهره ٔ افسون که بدان زنان مردان را بند کنند و حمله کنند. (منتهی الارب ). خرزة للتأخید. (اقرب الموارد). || گله ٔ شتر. (دستورالاخوان ). || (ص ) ترشروی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سره کردن . [ س َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفتیش کردن . نیکو بنگریستن : و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کر...
ویژنگه سره نامی است به زبان لکی (گ در زبان لکی به صورتی مخصوص خوانده می شود که صوت آن از بینی خارج می شود) که به کوهی اطلاق می شود در جنوب روستای تو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صاحب صره ٔ مختومه . [ ح ِ ب ِ ص ُرْ رَ ی ِ م َ م َ ] (اِخ ) لقب مردی است که بنقل صدوق به حضور امام غائب رسیده است . (ریحانة الادب ج 2 ص ...