صعصعة
نویسه گردانی:
ṢʽṢʽ
صعصعة. [ ص َ ص َ ع َ ] (اِخ ) ابن صوحان العبدی . زرکلی نویسد: وی از سادات عبدالقیس و خطیبی بلیغ و عاقل بود. او را شعری است . در نبرد صفین حاضر بود و او را با معاویه مواقفی است . شعبی گوید: از او خطبه می آموختم . مغیره به امر معاویه وی را از کوفه به جزیره یا به بحرین تبعید کرد و در حدود سال 60 هَ .ق . بدانجا درگذشت . (الاعلام زرکلی ص 432). و ابن ندیم او را از خطبای عرب شمرده است . (الفهرست ص 181). مؤلف عقدالفرید نویسد: وی از بنی عجل و از عبدالقیس و ازاصحاب علی است . رجوع به فهرست عقدالفرید چ محمد سعید العریان و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 57 و 528و 543 و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 284 و رجوع به ناسخ التواریخ جلد احوال حضرت علی علیه السلام شود. محدث قمی آرد: صعصعة از اصحاب امیراالمؤمنین علیه السلام و از عارفین بحق آن جناب واز بزرگان اهل ایمان است و چندان فصیح و بلیغ بود که امیرالمؤمنین اورا خطیب شحشح گفت و بمهارت در خطب و فصاحت در لسان ثنا فرمود و بقلت مؤونة و کثرت معونه بستود. شبی که جنازه ٔ علی علیه السلام را از کوفه به نجف بردند صعصعة از جمله ٔ مشایعت کنندگان بود و چون از کار دفن فارغ شدند وی مشتی از خاک قبر برگرفت و بر سر خود ریخت و گفت پدر و مادرم فدای تو باد مولد تو پاکیزه و صبرتو قوی و جهاد تو عظیم بود و بدانچه آرزو داشتی رسیدی ... سپس بازماندگان آن حضرت را تسلیت گفت . (مفاتیح الجنان ضمن اعمال مسجد سهله ). صعصعة را مسجدی است نزدیک مسجد سهله در ظاهر نجف که بدین نام (مسجد صعصعه ) مشهور و در آن نماز و دعائی مخصوص خوانده میشود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صعصعة. [ ص َ ص َ ع َ ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || متفرق و پریشان کردن . (منتهی الارب ). پراکنده کردن . (تاج ...
صعصعة. [ ص َ ص َ ع َ ] (اِخ ) ابن معاویة پدر قبیله ای است از هوازن . (منتهی الارب ). و بعضی قائلند که کردها از تخمه ٔ کردبن مردبن صعصعةبن هوا...
ثعثعة. [ ث َ ث َ ع َ ] (ع اِ) از اسماء لاَّلی . (کتاب الجماهر ص 157). || آواز قی کننده . اُغ . || سخن ثاء و عین ناک .
ثعثعة. [ ث َ ث َ ع َ ] (ع مص ) سخن ثاء و عین ناک گفتن . || پیاپی قی کردن .
سعسعة. [ س َ س َ ع َ ] (ع مص ) خواندن یا راندن بز بلفظ سعسع. || لرزیدن بدن از پیری . || پیری و سپری شدن زندگانی . || به آخر رسیدن شب ...
صأصاءة. [ ص َءْ ص َ ءَ ] (ع مص ) نگریستن خواستن سگ بچه پیش از چشم گشادن . یقال : صأصاء الجرو؛ اذا حرک عینیه قبل التفتیح او کاد یفتحهما. و...
ثأثاءة. [ ث َءْث َ ءَ ] (ع مص ) فرونشاندن آتش را. || خواندن تکه را. || دفع کردن از کسی . بازداشتن کسی را از کسی . || دور کردن از جای . ...