صفار
نویسه گردانی:
ṢFAR
صفار. [ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صُفارة. رجوع به صفارة شود. || آنچه در بن دندان ستور باقی بماند ازکاه و جز آن . (منتهی الارب ). و رجوع به صُفار شود.
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سفار. [ س ِ ] (ع اِ) مهار یا چرم یا آهن که بر پشت بینی استر نهند چنانکه حکمت مر اسب را. اسفرة و سفر و سفائر، جمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) ...