اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صفار

نویسه گردانی: ṢFAR
صفار. [ ص َف ْ فا ] (اِخ ) اسماعیل محمدبن اسماعیل مکنی به ابوعلی . وی از مردم بغداد و عالم در نحو و غریب لغت بود. او را شعری است . تولد وی به سال 247 است و به سال 341 هَ . ق . درگذشت . (الاعلام زرکلی ج 1 ص 112). یاقوت نسب وی را چنین نویسد: اسماعیل بن محمدبن اسماعیل صالح بن عبدالرحمان و گوید در نحو و لغت علامه بود و به ثقت و امانت مذکور. چندان صحبت مبرد را دریافت که بدو مشهور شد و از او روایت کرد. دارقطنی وی را درک کرد و او را به وثاقت بستود. صفار 84 رمضان را روزه گرفت و در سنت متعصب بود. خطیب مرگ او را به سال 341 و مولد او را به سال 249 نوشته است . مدفن وی نزدیک قبر معروف کرخی است . مرزبانی گوید: صفار این اشعار را از خویشتن بر من برخواند:
اذا زرتکم لاقیت اهلاً و مرحبا
و ان غبت حولاً لااری منکم رسلا
و ان جئت لم اعدم الا قد جفوتنا
وقد کنت زوّاراً فما بالنا نقلی
افی الحق ان ارضی بذلک منکم
بل الضیم ان ارضی بذا منکم فعلا...

(معجم الادبا چ دارالمأمون ج 7 ص 33-36).


و رجوع به ریحانة الادب ج 2 ص 483 شود. صاحب کشف الظنون گوید او را جزئی است در حدیث . (کشف الظنون چ دوم ستون 588 ج 1 ذیل کلمه ٔ جزء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صفار. [ ص َف ْ فا ] (اِخ ) لیث بن معدل . رجوع به صفاریان و رجوع به لیث شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
لیث صفار.[ ل َ ث ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) رجوع به لیث بن معدل شود.
زاهد صفار. [ هَِ دِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابراهیم بن اسماعیل بن اسحاق وی را در مرو ملاقات کرده و جد وی اسحاق (ابونصر صفار) ادیب لغوی و شاعر متو...
ابن صفار. [ اِ ن ُ ص َف ْ فا ] (اِخ ) کنیت چند تن از دانشمندان ریاضی و جزآن : 1 - ابوالقاسم احمدبن عبداﷲ قرطبی ریاضی . او درقرطبه تدریس علوم...
حسن صفار. [ ح َ س َ ن ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابن فرخ قمی . درگذشته ٔ 290هَ . ق . او راست : بصائرالدرجات . (ذریعه ج 3 ص 124).
حسین صفار. [ ح ُ س َ ن ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابن شاذویه قمی صحاف صفار. کتاب حدیث و کتاب اسماء امیرالمؤمنین دارد. (ذریعه ج 2 ص 64 و ج 6 ص 324...
قاسم صفار. [ س ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن سلیمان انصاری بطلمیوسی ، مشهور به صفار. از علماء نحو و ادب است از تألیفات او شرحی اس...
ثفار. [ ث َف ْ فا ] (ع ص ، اِ) پاردم گر.
سفار. [ س ُ ] (اِ) مخفف سوفار است . (آنندراج ). رجوع به سوفار شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.