اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صقل

نویسه گردانی: ṢQL
صقل . [ ص َ ](ع مص ) زدودن چیزی را. (منتهی الارب ). بزدائیدن . (دهار). بزدائیدن چیزی . (مصادر زوزنی ). روشنگری . زدودن کارد و شمشیر. پرداخت . روشن کردن . صقال :
صقلش از مالش سریشم و شیر
گشته آیینه وار عکس پذیر.

نظامی .


نداند چو رومی کسی نقش بست
گه صقل چینی بود چیره دست .

نظامی .


|| لاغر گردانیدن ناقه را. || زدن کسی را بزمین . || زدن کسی را بچوب دستی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ثقل . [ ث ِ ق َ ] (ع اِمص ) گرانی . ضد خفت ، سبکی . || گران شدن . (غیاث اللغة).
ثقل . [ ث َ ] (ع اِمص ) سنگینی . گرانی . || (مص ) گران شدن آزمودن وزن بدست . || چربیدن و افزون آمدن چیزی بر چیزی در وزن . || گوسفند را...
ثقل . [ ث ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثقیل .
ثقل . [ ث َ ق ِ ] (ع مص ) سست و کاهل شدن . || گران شدن به وزن .
سغل . [ س َ غ ِ ] (ع ص ) خوردبدن حقیر باریک قوائم یا مضطرب اعضا یا بدخو و بدخوار و بی آرام یا لاغر و نزار ترنجیده پوست . (آنندراج ) (منتهی الارب ) ...
مرکز ثقل . [ م َ ک َ زِ ث ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ در اصطلاح فیزیک ، نقطه ٔ منتجه ٔ سنگینی که بر همه ٔ ذرات جسم وارد می اید. گرانیگاه . ...
سنگینی گوش
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.