صلافح
نویسه گردانی:
ṢLAFḤ
صلافح . [ص َ ف ِ ] (ع اِ) دراهم ، واحد ندارد. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
سلافة. [ س ُ ف َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار). شراب شیرین . (ابن بیطار). || هرچه فشارده شود. (اقرب الموارد) (منتهی الار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سلعفة. [ س َ ع َ ف َ ] (ع مص ) فرو بردن چیزی را به گلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) ۞ . رجوع به سلغفه شود.