 
        
            صناء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ṢNAʼ
    
							
    
								
        صناء. [ ص ِ ] (ع  اِ) خاکستر.  ||  چرک .  ||  ریم . (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سانس (اوستایی)
دَئیژ (اوستایی: دَئیذیش)
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سنا. [ س َ ] (ع  اِ) روشنی  کمتر از ضیا و نور. (غیاث ). روشنی . (آنندراج ) (غیاث )(ترجمان  القرآن  ترتیب  عادل بن  علی  ص 59) : چو چرخ  مرکز جاه  ترا ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سنا. [ س َ ] (ع  اِ) چوبی  باشد که  بدان  مسواک  کنند. (برهان ) (آنندراج ).  ||  گیاهی  است  مسهل  و بهترین  آن  مکی  میباشد. (برهان ). نام  گیاهی  اس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سنا. [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ)  ۞  مجلس  سالخوردگان  که  اعضای  آن  سران  روحانی  و غیرروحانی  ملت اند. (ایران  باستان ). مجلسی  که  اعضای  آن  از بزرگان...