اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضحاک

نویسه گردانی: ḌḤAK
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن قیس الشیبانی زعیم حروری . از شجعان و دُهاة عرب و از بنی بکربن وائل . وی بسال 126 هَ . ق . با سعیدبن بهدل و دویست تن سپاهی از حروریه ٔ جزیره خروج کرد و سعید در 127 هَ . ق . درگذشت و ضحاک بجای وی بنشست و آهنگ ارض موصل و شهرزور کرد و صفریه بر وی گرد آمدند و یارانش به چهارهزار تن رسیدند. پس بعراق رفت و بر کوفه مسلط شد و واسط را محاصره کرد. عامل آنجا از در صلح درآمد و مردم موصل با وی بمکاتبه پرداختند و ضحاک بدانجا درآمد و عدد لشکریانش به صدهزار تن بالغ گشت . آنگاه مروان خلیفه ٔ اموی قصد وی کرد و در نواحی کفرتوثااز اعمال ماردین دو سپاه بیکدیگر رسیدند و ضحاک کشته شد. جاحظ در وصف وی گوید: من علماء الخوارج ، ملک العراق و سار فی خمسین الفاً و بایعه عبداﷲبن عمربن عبدالعزیز و سلیمان بن هشام بن عبدالملک و صلیا خلفه . (الاعلام زرکلی ج 2 ص 440). صاحب مجمل التواریخ و القصص در خلافت مروان بن محمد آرد: «... و ضحاک خارجی بیرون آمد و همه ٔ عراق و سواد بگرفت و سلیمان پسر هشام عبدالملک بمروان بیرون آمد با هفتادهزار مرد و مروان وی را بشکست اندر حرب و سوی ضحاک خارجی گریخت و مروان یزیدبن عمربن هبیره را بحرب وی فرستاد و ضحاک سوی موصل و جزیره گریخت با سپاه بسیار و دیگرباره مروان بحرب رفت به تن خود، جائی که آن را کهربوثا ۞ خوانند از حد جزیره و آن شب ضحاک کشته شد و بجای وی سعید الخبیری باستاد ۞ و سر ضحاک بمروان آوردند و کسی ندانست که او را که کشت ...». (مجمل التواریخ ص 313 و 314).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن مخلدبن ضحاک بن مسلم الشیبانی البصری ، معروف به نبیل . او شیخ حُفّاظ حدیث بعصر خویش بود. او را جزئی است در ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن مزاحم الهلالی البلخی مکنی به ابی القاسم . محدّث و مفسر و نحوی است . وی کودکان را ادب آموختی و مزد نستدی ، ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن مَزیدبن عَجلان ، عم ّ عِصام بن جَبر الضحاک بن الحسن بن ابی الحسن و اسم ابی الحسن نصربن عثمان بن زیدبن مزید ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن یسار مکنی به ابوالعلاء. تابعی است .
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابومحمد. محدث است . (الموشح ص 243).
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) الحروری . ابودلامة گوید معاصر مروان بود و خلیفةبن خیاط گفته است : مارأیت اشدّ کمداً من امراءة من بنی شیبان ، قتل ا...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) الشیبانی . الحافظ ابوبکر احمدبن محمدبن عمرو النبیل ابی عاصم الضحاک الشیبانی الظاهری . او شانزده سال شغل قضای اصف...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) بیوراسب . بیوراسف . اژی دهاک . اژدهاک ۞ . اژدها. (فردوسی ). اژدهافش . اژدهادوش . (فردوسی )... ماردوش . پادشاه داستانی ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) علونی یا ضحاک بن علوان . بانی گنگ دژ بمشرق ، از اقلیم دوم که قلعتی بوده است ببابل . حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) کسی که بیوت سبعه را که بنام کواکب هفتگانه بناشده بود بعلماء سبعه که ازجمله ٔ آنان تینگلوش (تنگلوش ) بابلی اس...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.