اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضحاک

نویسه گردانی: ḌḤAK
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) کسی که بیوت سبعه را که بنام کواکب هفتگانه بناشده بود بعلماء سبعه که ازجمله ٔ آنان تینگلوش (تنگلوش ) بابلی است بازداد. (تاریخ الحکماء قفطی ص 104). و شهرزوری او را ضحاک بن قی یاد کرده است . (ترجمه ٔ نزهة الارواح ص 50). ظاهراً مراد همان ضحاک معروف است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن فیروز دیلمی . محدث است و فیروز صحابی بود. رجوع به فقره ٔ قبل شود.
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن قیس بن خالد الفهری ، مکنی به ابوانیس یا ابوامیة. از جماهیر بنی محارب بن فهربن مالک است ۞ و صاحب مرج راهط ۞...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن قیس الشیبانی زعیم حروری . از شجعان و دُهاة عرب و از بنی بکربن وائل . وی بسال 126 هَ . ق . با سعیدبن بهدل و ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن قیس بن معاویة التمیمی ملقب به احنف و مکنی به ابی بحر. رجوع به احنف ابی قیس شود.
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن قیس شاری . پیشوای یکی از پانزده فرقه ٔ خوارج . (مفاتیح العلوم ) (بیان الادیان ).
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن مخلدبن ضحاک بن مسلم الشیبانی البصری ، معروف به نبیل . او شیخ حُفّاظ حدیث بعصر خویش بود. او را جزئی است در ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن مزاحم الهلالی البلخی مکنی به ابی القاسم . محدّث و مفسر و نحوی است . وی کودکان را ادب آموختی و مزد نستدی ، ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن مَزیدبن عَجلان ، عم ّ عِصام بن جَبر الضحاک بن الحسن بن ابی الحسن و اسم ابی الحسن نصربن عثمان بن زیدبن مزید ...
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن یسار مکنی به ابوالعلاء. تابعی است .
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابومحمد. محدث است . (الموشح ص 243).
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.