اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضرار

نویسه گردانی: ḌRʼR
ضرار. [ ض ِ ] (اِخ ) ابن عمرو الضبی ، مکنی به ابوعمرو. رئیس فرقه ٔ ضراریه از مجبره . بشربن المعتمر را کتابی است در رد وی . صاحب عقدالفرید در فصل کبرة السن گوید: عاش ضراربن عمرو حتی ولد له ثلاثةعشر ذکراً فقال : من سره بنوه سأته نفسه ۞ . و صاحب عیون الاخبار هم گوید: قال ضراربن عمرو الضبی ، و قد رُئی له ثلاثةعشر ذکراً قد بلغوا: من سره بنوه سأته نفسه ۞ . ونیز صاحب عقدالفرید ذیل عنوان «النفس الملکیة» آرد:قیل لضراربن عمرو: ما السرور؟ قال : اقامة الحجة و ادحاض ُ الشبهة. ۞ و نیز گوید: قالوا: کانت فی ابی عمرو ضراربن عمرو ثلاثة من المحال : کان کوفیاً معتزلاً و کان من بنی عبداﷲبن غطفان و یری رای الشعوبیة و محال ان یکون عربی شعوبیاً و مات و هو ابن سبعین سنة ۞ . (عقدالفرید ج 8 ص 147 و 148). صاحب عیون الاخبار گوید ۞ : قال ضراربن عمرو لابنته حین زوجها: امسکی علیک الفضلین : فضل الغلمة و فضل الکلام .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ذرار. [ ذِ ] (ع اِ) دانه های متفرقه .
ذرار.[ ذِ ] (ع مص ) مذارة. بدخو شدن ناقة. خشم . اعراض .
زرار. [ زُ ] (ع ص ) تیزفهم . سبکروح . (ناظم الاطباء): زُرّار؛ الذکی الخفیف . (اقرب الموارد). رجوع به زرازر شود.
زرار. [ ] (اِخ ) به روایت طبری ، او پدر بابک و بابک پدر اردشیر بابکان بود. رجوع به سبک شناسی بهار شود.
ظرار. [ ظِ / ظِرْ را ] (ع اِ) ج ِ ظِر.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.