اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضعط

نویسه گردانی: ḌʽṬ
ضعط. [ ض َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (منتهی الارب ). گلو بریدن . (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ذات الامر. [ تُل ْ اَ م َ ] (اِخ ) یکی از غزوات پیغامبر صلوات اﷲ علیه . بلعمی در ترجمه ٔ طبری آرد: درذکر خبر غزو ذات الامر و کشتن کعب بن الاشرف...
ذات انمار. [ ت ُ اَ ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص چ بهار ص 177 آمده است : الأیهم بن جبلة، بیست و هفت سال و دو ماه پادشاه بود و خداوند ت...
ذات أنواط. [ ت ُ اَن ْ ] (اِخ ) انواط جمع نوط باشد، چنانکه نباط، و آن هر چیزی باشد که از چیزی درآویزند و ذات انواط نام درختی بجاهلیت قریش ر...
ذات انیار. [ ت ُ اَن ْ ] (ع ص مرکب ) ناقة ذات انیار، ناقة ذات نیرین . رجوع به ذات نیرین شود.
ذات اوشال . [ ت ُ اَ ] (اِخ ) اوشال جمع وشل به معنی آب اندک است . و ذات اوشال نام موضعی است بر طریق شام . نصیب در مدیح سلیمان بن عبدالم...
ذات النسا. [ تُن ْن ِ ] (اِخ ) موضعی بدو منزلی مدینة و نام درختی بدانجا. رجوع به شرح غزوه ٔ انواط در ترجمه ٔ بلعمی شود.
ذات النصب . [ تُن ْ ن ُ ] (اِخ ) موضعی است به چهار میلی مدینةالرسول . و رسول اکرم بدانجا نماز قصر گزارده است .
ذات النطاق . [ تُن ْ ن ِ ] (ع اِ مرکب ) نام نوعی موش خالدار است . || (اِخ ) پشته ای است بنی کلاب را که خالهای سیاه وسپید دارد و یا بر کمر ...
ذات النعال . [ تُن ْ ن ِ ] (اِخ ) نام اسب زبیر.
ذات الودع . [ تُل ْ وَ دَ] (اِخ ) سفینه ٔ نوح . کشتی نوح . ۞ || اوثان . بتها. یا بتی بعینه . || کعبة. خانه ٔ کعبه ، از اینرو که بر پرده های و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.