اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضن

نویسه گردانی: ḌN
ضن . [ ض ِن ن ] (ع مص ) ضَنانة. زفت گردیدن و زفتی کردن . (منتهی الارب ). بخیلی کردن . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر) (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
معیار های زیبائی زن از دید آنها که سَرِ کنیزی برای خود (دختر نعمان بن منذر برای حرم خسروپرویز خوشگذران) ایران را به تازیان وا گذاردند: انوشروان صفت آن...
زن پی‌یر. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، پدر‌زن.
زن بارگی. همان معنی خانم بازی در گفتار روزمره را دارد. عمل خارج از حدّ معمول یک مرد در جلب توجه زنان، و بیشتر با قصد ایجاد روابط جنسی با آنها. عملی که...
زنی که از اطاعت شرعی مرد بیرون رود، در آن صورت حق نفقه و کسوة ندارد. (فرهنگ نظام ). زن سرکش که امتناع از شوهر خود کند و به وی دست ندهد.(ناظم الاطباء)....
زن مُشفقه. زن مهربان و خیر خواه. «مشفقه» مؤنث صفت «مشفق» است. (رجوع شود به «شفیق».)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زن نازا
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نقاره زن . [ ن َ / ن َق ْ قا رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) نقاره چی . نقارچی . که نقاره زند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.