ضن ء
نویسه گردانی:
ḌN ʼ
ضن ء. [ ض َن ْءْ / ض ِن ْءْ ] (ع اِ) بسیاری نسل و فرزند (واحد ندارد، مانند نفر). ج ، ضُنوء. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
زن پییر. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، پدرزن.
شلّاق زن. (ا. فاعلی مرکب). بروزن زنحیرزن. شلاق زنان اعضای فرقه ای متعصب و بدعت گذار کاتولیک بودند که از سده سیزدهم به بعد در شمال ایتالیا شکل گرف...
زنی که از اطاعت شرعی مرد بیرون رود، در آن صورت حق نفقه و کسوة ندارد. (فرهنگ نظام ). زن سرکش که امتناع از شوهر خود کند و به وی دست ندهد.(ناظم الاطباء)....
زن مُشفقه. زن مهربان و خیر خواه. «مشفقه» مؤنث صفت «مشفق» است. (رجوع شود به «شفیق».)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ناوک زن . [ وَ زَ ] (نف مرکب ) ناوک انداز. تیرانداز. (از آنندراج ) (بهار عجم ). ناوک زننده : ناوک زنی چو غمزه ٔ او در زمانه نیست جز جان من خدنگ ...
قرته زن . [ ق َ ت َ / ت ِ زَ ] (ص مرکب ) مرد دیوث . (ناظم الاطباء).
قرعه زن . [ ق ُ ع َ / ع ِ زَ ] (نف مرکب ) آنکه به قرعه فال زند. (آنندراج ) : قول سه کس نیست بین ،پر استوارشاعر و قرعه زن و اخترشمار.امیرخسرو...
قطره زن . [ ق َ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) کنایه از هرزه گرد و هرزه کار که به یک جا و یک کار قرار نگیرد. (آنندراج ).