اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضن ء

نویسه گردانی: ḌN ʼ
ضن ء. [ ض َن ْءْ / ض ِن ْءْ ] (ع اِ) بسیاری نسل و فرزند (واحد ندارد، مانند نفر). ج ، ضُنوء. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زن سَلیطه. همان معنی سلیطه را دارد (به معنی: زن دراززبان، زن هرزه چانه و زبان دراز) ولی بر روی زن بودنِ شخصِ مورد نظر پافشاری می نماید. در بیشتر اوقات...
(انگلیسی citizen) شهروند
واکس زن . [ زَ ] (نف مرکب ) آن که واکس بروی کفش زند. واکسی . واکس زننده .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زن بارگی. همان معنی خانم بازی در گفتار روزمره را دارد. عمل خارج از حدّ معمول یک مرد در جلب توجه زنان، و بیشتر با قصد ایجاد روابط جنسی با آنها. عملی که...
پشتک زن . [ پ ُت َ زَ ] (نف مرکب ) آنکه با پشتک بر آب پرد. آنکه باپشتک بجهد. رفتار با پشتک . || چهارپائی که بسبب مرض پشتک رفتار معیوب دا...
پینکی زن . [ ن َ زَ ] (نف مرکب ) چرت زن : ریزد ز دهانش آب حیوان گردد هرگاه پینکی زن .باقر کاشی (در تعریف مرغابی . از آنندراج ).
پیره زن . [ رَ/ رِ ] (اِ مرکب ) پیرزن . مقابل پیره مرد. رجوع به پیرزن شود: پوشیده مشرفان داشت از قبیل غلامان و فراشان و پیره زنان . (تاریخ ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.