طبار
نویسه گردانی:
ṬBAR
طبار. [ طُب ْبا ] (ع اِ) درختی است مانا به درخت انجیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صنفی از انجیر بزرگ سرخ است . (اختیارات بدیعی ). قسمی انجیر بزرگ سرخ فام . نوعی از انجیرسرخ بزرگ . (فهرست مخزن الادویه ). در برهان آمده است :طِبار نوعی از انجیر است و آن سرخ و بزرگ میباشد.
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طبار. [ طَ ] (ع اِ) (بنات ...) بلاها و سختیها. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
بنات طبار. [ ب َ ت ُ طَ ] (ع اِ مرکب ) بلاها. سختی ها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المرصع).
تبار.[ ت َ ] (اِ) دودمان و خویشاوندان را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). دودمان و خویشاوندان و قرابتان را گویند.(برهان ). خاندان و اولاد. (غیاث اللغ...
تبار. [ ت َ رر ] (ع مص ) یکدیگر را نیکی کردن : تباروا؛ تفاعلوا من البر. (اقرب الموارد). نَبارّوا؛ با هم برّ کردند. (منتهی الارب ).
تبار. [ ت َ ] (ع اِ) هلاک . (قطر المحیط) (اقرب الموارد).و این اسمی است از «تبر» و صاحب مصباح گوید: «فعال بفتح اکثر از فَعَّل َ آید مانند کلّم...
تبار. [ ت َ ] (اِخ ) ابن عیاض ، یکی از دو کس که عثمان بن عفان را بقتل رساندند. دیگری «سوران بن حمران » بود. (قاموس الاعلام ترکی ).
تبارء. [ ت َ رُءْ ] (ع مص ) از یکدیگر جدا شدن . افتراق . (از اقرب الموارد).
شاه تبار. [ ت َ ] (ص مرکب ) کسی که نژاد از شاهان دارد. کسی که نسبت وی به شاهان پیوندد. شاهزاده : در پرده ٔ اندیشه بیارای عروسی پس جلوه ...
عالی تبار. [ ت َ ] (ص مرکب ) عالی نسب . آنکه نسب عالی دارد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.