گفتگو درباره واژه گزارش تخلف طرش نویسه گردانی: ṬRŠ طرش . [ طُرْ رُ ] (اِخ ) ۞ ناحیه ای است به اندلس و دارای قراء چندی است . (معجم البلدان ج 6 ص 41). و رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 122 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی طرش طرش . [ طَ رَ ] (ع مص ) کر شدن . || (اِمص ) کری . || یا اندک کری . لغت مولد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جوالیقی آرد: طرش عربی محض نیست... طرش طرش . [ طُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَطْرَش و طَرْشاء. جماعت کران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ترش ترش . [ ت ُ/ ت ُ رُ ] (ص ) مزه ٔ معروف که بعربی حامض گویند. (غیاث اللغات ). طعم معروف . (آنندراج ). حامض و هر چیز که حموضت داشته باشد و دارای... ترش ترش . [ ت َ / ت َ رَ ] (ع مص ) سبکی کردن و بدخلق گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سبک شدن و بدخو شدن . (از المنجد). || بخل نمودن . (... ترش ترش . [ ت َ رِ] (ع ص ) سبک و بدخلق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).بدخلق . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بخیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاط... ترش ترش . [ ت َ ] (ع اِ) ۞ تخته سنگ کنار دریا. ج ، تروش . (دزی ج 1 ص 145). ترش آب ترش آب . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پاریز است که در بخش مرکزی شهرستان سیرجان و 100هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و بر سر راه مالرو مقصود به ... ترش آب ترش آب . [ ت ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان کوشه که در بخش خاش شهرستان زاهدان و 25هزارگزی شمال خاش و 18هزارگزی خاور شوسه ٔ زاهدان به خاش ... ترش آب ترش آب .[ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حشمت آباد است که در بخش دورود شهرستان بروجرد و 15هزارگزی خاور دورود و 4هزارگزی شمال راه آهن دورود به ار... ترش آب ترش آب . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان عربخانه است که در بخش خوسف شهرستان بیرجند و 59هزارگزی شمال باختری خوسف و 12هزارگزی شمال خاوری کسلا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود