طعم  داشتن . [ طَ ت َ ] (مص  مرکب ) مزه  داشتن  : آن  کوزه  بر کفم  نه  کآب  حیات  داردهم  طعم  نار دارد هم  رنگ  ناردانه .سعدی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طام . [ مِن ْ ] (ع  ص ) بحر طام و بحر طامی ؛ دریائی  پر. (مهذب  الاسماء). بحر غزیر.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اسپت espat، ژوک žuk (سغدی) هماک hamāk (پهلوی)***فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تام . (ص ) بمعنی  بسیار کم  و بغایت  اندک . (از برهان ). و رجوع  به  انجمن آرا و آنندراج  و شرفنامه ٔ منیری  و فرهنگ  جهانگیری  و ناظم  الاطباءشود. بم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تام . [ م  م  ] (ع  ص )  ۞  چیزی  که  اجزاء آن  کامل  باشد. تمام . درست . ضد ناقص . (از اقرب  الموارد) . و رجوع  به  منتهی  الارب  و غیاث  اللغات  و ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تأم . [ ت َءْم ْ ] (ع  مص ) دوگانه  تار و پود بافتن  جامه  را. (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد).  ||  روشی  آوردن  اسب  بعد روشی . (منتهی  الارب )....
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تام تام . (اِ)  ۞  نوعی  از آلات  موسیقی  ضربی  است  که  منشاء آن  از چین  است  و عبارت  از یک  صفحه ٔ فلزی  دایره شکل  است  که  بطور عمودی  بر پایه ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامژوک nâmžuk (نام + ژوک: تام. «سغدی») ****فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جسم تام . [ ج ِ م ِ تام م  ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) مقابل  جسم  غیرتام . مقابل  جسم  ناقص . و آن  یکی  از دو قسم  جسم  مرکب  باشد و آن  جسم  مرکبی  ...