طلقاء
نویسه گردانی:
ṬLQAʼ
طلقاء. [ طُ ل َ ] (ع ص ، اِ) از بند رها کردگان . (ربنجنی ). ج ِ طلیق . (مهذب الاسماء): ثم ولی مروان بن الحکم طرید لعین رسول اﷲ و ابن لعینه فاسق فی بطنه و فرجه ... ثم تداولها بنومروان بعده اهل بیت اللعنة طرداء رسول اﷲ و قوم من الطلقاء لیسو من المهاجرین و الانصار و لا التابعین باحسان ... (حاشیه ٔ ص 101ج 2 البیان و التبیین ). اَمن العدل یا ابن الطلقاء.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تلقاء. [ ت ِ ] (ع اِ) دیدار، اسم مصدر است . ... سوی . برابر و مقابل . ۞ یقال : توجه تلقاء النار و تلقاء فلان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ...
تلقع. [ ت َ ل َق ْ ق ُ ] (ع مص ) دشنام دادن و سخن راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تلقع بالکلام ؛ رمی به رمیاً. (اقرب الموار...