اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طنز

نویسه گردانی: ṬNZ
طنز. [ طَ ] (ع مص ) فسوس کردن .(منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). فسوس داشتن . (دهار). افسوس داشتن . (زوزنی ). افسوس کردن . (تاج المصادر). || بر کسی خندیدن . || عیب کردن . (زوزنی ). || لقب کردن . (زوزنی ). || سخن به رموز گفتن . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِمص ) طعنه . (غیاث ) (آنندراج ). سخریه : آنچه دیده و شنیده از احوال نوخاستگان و حرکات ایشان و سخنان باطنز که میگفتند بازراند. (تاریخ بیهقی ص 599). بزرگان طنز فرانستانند. (تاریخ بیهقی ص 392).
زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز
مرا بطنز چو خورشید خواند آن جوزا.

خاقانی .


سالها جستم ندیدم زو نشان
جز که طنز و تسخر این سرخوشان .

مولوی .


قهقهه زد آن جهود سنگدل
ازسر افسوس و طنز و غش و غل .

مولوی .


عقلم بطنز گفت که انظر الی الابل
کاندر ابل عجایب صنع خدا بسی است .

سلمان ساوجی .


|| ناز. (غیاث ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طنز. [ طَ ] (اِخ )(شارع ...) ببغداد است بنهر طابق . (معجم البلدان ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هناک henāk (لکی: henak) خنده دار (دری) ***فانکو آدینات 09163657861
طنز کردن . [ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طعنه زدن . عیبجوئی . تمسخر کردن .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طعن و طنز. [ طَ ن ُ طَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . رجوع به طعن و رجوع به طنز شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علی حاجی حسینی
۱۳۹۹/۱۰/۱۴
0
0

این واژه عربی نیست. جوهری آنرا مولد (mosallad) یا معرب دانسته است. در زبان های سامی ریشه ی ط. ن. ز. دیده نشده است. "طَنَزَ یَطْنِزُ طَنْزاً: کلمه باستهزاء، فهو طَنَّاز. قال الجوهری: أَظنه مولَّداً أَو معرَّباً.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.