طورک
نویسه گردانی:
ṬWRK
طورک .[ رُ ] (اِخ ) نام کوچه ای به بلخ . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طورک . [ رَ ] (اِخ ) بگفته ٔ صاحب برهان و آنندراج نام یکی از سرداران ضحاک ، ولی پیداست که آن را به اشتباه بر وزن خوبک ضبط کرده اند. رجوع...
تُ و رَ ک. روباه. به صورت سگ تورک در گویش کازرونی به کار می رود.(ع.ش)
تورک . (اِ) نقطه ٔ سپیدی که بر سیاهی یا سپیدی چشم افتد. کوکب . (زمخشری از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دانه های سپید که بر چشم دردگین پیدا شو...
تورک . [ ت َ وَرْ رُ ] (ع مص ) برگردانیدن پای را بر ستور جهت آسایش یا جهت ترک . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). برگردانین پای را ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
روباه تورک . [ تو رَ ] (اِ مرکب ) روباه تربک . (آنندراج ). رجوع به روباه تربک شود.