اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ظرب

نویسه گردانی: ẒRB
ظرب . [ ظَ رِ ] (ع اِ) سنگ برآمده ٔ تیزاطراف یا کوه پست گسترده یا کوه خرد و پشته . ج ، ظِراب . || کوه تیزقُلّه در آسمان که نه وادی دارد و نه شکاف و همه ٔ آن سیاه است . || (اِخ ) برکه ای است میان قرعاء و واقصه درراه مکّة. (معجم البلدان ). || نام اسب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه . || نام مردی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ذرب . [ ذُ ] (ع اِ) ج ِ ذَرِب .
ذرب . [ ذَ رِ ] (اِخ ) ابن حوط. در البیان والتبیین ذیل (باب من اسماءالکهان و الحکام و الخطباء و العلماء من قحطان ) آرد: از قدمای در حکمت و ...
زرب . [ زَ ] (ع مص ) شوغاه (شبگاه ) ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). آغل ساختن برای گوسفندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ...
زرب . [ زَ / زِ ] (ع اِ) جای درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)مدخل . (اقرب الموارد). || آغل گوسفندان . (منتهی الارب ) (آنندرا...
زرب . [ زِ ] (ع اِ) آبراهه . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای گوسفندان . ج ، زروب . (از اقرب الموارد).
ضرب . [ ض َ رَ / ض َ ] (ع اِ) شهد سپید سطبر. (منتهی الارب ). عسل سفید. عسل سفید غلیظ. (فهرست مخزن الادویه ). انگبین سخت . انگبین سفید، و گویند...
ضرب . [ ض َ رَ ] (ع مص ) هلاک شدن از سردی یا سردی زده شدن . (منتهی الارب ). سرمازدگی . || پشک زده شدن زمین . (منتهی الارب ).
ضرب . [ ض َ رِ ] (ع ص ) بسیار زننده . (منتهی الارب ).
ضرب . [ ض َ ] (ع اِ) مانند. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). مثل . همتا. (منتهی الارب ). || نوع . قسم . صنف . گونه . ج ، ضُروب ، اضراب . (مهذب ا...
ضرب . [ ض َ ] (ع اِمص ) ضربت . کوب . زد. لطم . (تاج المصادر) : دید پرروغن دکان و جاش چرب بر سرش زد گشت طولی کل ز ضرب . مولوی . || کوفتن . زد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.