اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عاش

نویسه گردانی: ʽAŠ
عاش . [ ش ِن ْ ] (ع ص ) مرد شبانگاه خورنده ٔ آهنگ کننده . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عش . [ ع ُش ش ] (اِخ ) (ذوالَ ...) از وادیهای عقیق ، از نواحی مدینه است ، و گویند آن در راه بین صنعاء و مکه است در نجد، در پایین راه تهامه ،...
عش . [ ع َ شِن ْ ] (ع ص ) عشی . شبکور، و آنکه شب و روز سوءالبصر باشد اورا، یا نابینا. (منتهی الارب ). و رجوع به عشی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اش. ("ا" با آوای زبر)، (ا)، (زبان مازنی)، خرس. اَشِ ارث برسیه کفتار. میراث خرس به کفتار رسید. ناصر فکوهی (بررسی تأثیر اقلیم بر ضرب المثل‌های مازن...
آش . (اِ) آنچه پزند از طعام . یا طعام رقیق آشامیدنی . مَرَق : رزق تن پاک همه باطل و ناچیز شودگر نیاید پدر تاش تکین بر دم آش . ناصرخسرو.این ...
آش . (اِ) آهر. آهار. بت . پت .شوی و شو که بجامه کنند. || ترکیبی مایع که پوست خام در آن آغارند پیراستن و دباغت را. خورش . || لعاب که بر ...
آش . (اِخ ) نام قریه ای بخراسان . و از آنجاست محمدبن احمد ملقب به ابوبکر الخبازی خطیب و او بمرو بوده و در 503 هَ .ق . دیواری بر او افتاده ...
آش در سنسکریت آصه Aśa به معنی خوراک است و ریشه ی آن آص یعنی خوردن است که این گونه صرف می شود: آصنامی AśnAmi می خورم، آصناسیAśnAsi می خوری، آصناتی AśnA...
وادی آش . (اِخ ) وادیش . وادی یاش . وادی ایاش . شهری است در اندلس که امروز قادس ۞ نامیده میشود. شهری متوسط است و دارای قلاع و بازارها و آب...
وادی آش . (اِخ ) نهری است به اندلس در ایالت غرناطه که از شهر وادی آش عبور میکند. (از الحلل السندسیه ج 1). و رجوع به فهرست اماکن همان ج...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.