اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عاق

نویسه گردانی: ʽAQ
عاق . [ عاق ق ] (ع ص ) ناخوش دارنده . (منتهی الارب ). || آزاردهنده ٔ پدر و مادر و نافرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرکش با مادر و پدر. (غیاث اللغات ). ج ، عاقون و عَقَقه و اَعقّه و این نادر است . (از اقرب الموارد) :
فرزند عاق ریش پدر گیرد ابتدا
فحل نبهره دست به مادر برد نخست .

خاقانی .


همان مقامات پیش آمد که آن گازر را از پسر ناخلف و فرزند عاق پیش آمد. (سندبادنامه ص 113).
رنگ کفران و شک و شرک و نفاق
تا ابد باقی بود بر جان عاق .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
آغ بوغوش . [ ب ُ غُش ْ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سراب به اردبیل میان ساری قیه و مجمیر در 161300 گزی تبریز.
آق آتابای . (اِخ ) نام تیره ای از ترکمانان یموت .
آق دربند. [ دَ ب َ ] (اِخ ) نام دره ای در شمال مشهد، و در آنجا سه رَگه ٔ مهم ذغال سنگ هست .
عق گرفتن . [ ع ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) حال قی به کسی دست دادن . (از فرهنگ فارسی معین ). تهوع دست دادن . اشکوفه افتادن . || غالباً به ...
عق نشستن . [ ع ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) حال قی به کسی دست دادن . و غالباً به معنی مجازی برای نشان دادن نفرت و انزجار استعمال شود. (از...
آق قویونلو. (اِخ ) نام طائفه ای از امرای ترکمان ، رقبای قبیله ٔ قره قویونلو که از 780 تا 908 هَ .ق . در آذربایجان و دیاربکر حکمرانی داشتند و ش...
علوان آق شهری . [ع َل ْ ن ِ ش َ ] (اِخ ) بابا نعمةاﷲ. از خواجگان طریقت نقشبندیه . رجوع به بابا نعمةاﷲ محمود نخجوانی شود.
جامع آق سنقر. [ م ِ ع ِ س ُ ق ُ ] (اِخ ) مسجد جامع معروفی است به مصر. این جامع راامیر آق سنقر (ابراهیم آغا) ناصری برپا کرد. وی از ممالیک ناصر...
آق محمدتیمور. [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) سومین حکمران سربداری که در بیهق فرمانروائی داشتند. وی به سال 744 هَ .ق . پس از کشته شدن سلف ا...
علی آباد آق تپه . [ ع َ دِ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان واقعدر 38 هزارگزی جنوب خاوری هم...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.