عاقول
نویسه گردانی:
ʽAQWL
عاقول . (ع اِ) معظم دریا یا موج آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || اطراف وادی و نهر. (اقرب الموارد). || رودبار کژ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جوی کژ. || ریگ توده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کار پوشیده . || زمین بی علم و نشان . || گیاهی است که شتر خورد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نوعی از خرنوب است که کبر باشد و بعضی گویند درخت ساج است . (برهان ).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
آغول . (اِ) آغل . زاغه . || چشم آغول ؛ چشم آغیل .
ناقص عقول . [ ق ِ ع ُ ] (ص مرکب ) ناقص عقل : که پیش صنم پیر ناقص عقول بسی گفت و قولش نیامد قبول . سعدی .رجوع به ناقص عقل شود.
باتو اغول . [ ](اِخ ) باتو فرزند گیوک خان بن اوکدای قاآن : ... و باتو برادران خود برکه اغول و توقاتیمور را با سپاه گران در مصاحبت منکوقاآن بموض...
چشم آغول . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی چشم آغل و چشماغیل است که از گوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد بقهر و غضب یا بغمزه و ناز. (از ناظم الاطباء...
قزل آغول . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 3 هزارگزی جنوب خاوری چکنه ٔ بالا. موقع جغرافیایی آن ک...
عقول اولی . [ ع ُ ل ِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از عقول عشره که حق تعالی اول از همه عالم آن ده فرشتگان را پیدا ساخت ، و این قول...
عقول عشرة. [ ع ُ ل ِ ع َ ش َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) عقلهای دهگانه . ده فرشتگان ، چه نزد اکثر حکماهمگی ده فرشته اند، که اول حق تعالی یک ...
اغول ملک . [ ] (اِخ ) یکی از پسران سلطان محمد خوارزمشاه بود که به پادشاهی نرسید. رجوع بتاریخ گزیده ص 498 و تاریخ جهانگشای جوینی ص 202...
اغول حاجب . [ ] (اِخ ) از امرای سلطان محمد خوارزمشاه در خوارزم بود. رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و فهرست آن شود.
اغول غایش . [ ] (اِخ ) زوجه ٔ گیوک خان که بعد ازوفات او بنا بر رسم مغولان بنیابت سلطنت قیام نمود تا قوریلتای تشکیل شود و جانشین گیوک از ...