عامر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽAMR
    
							
    
								
        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) عشیره ٔ درزیه  است  مقیم  در جبل  حوران . اصل  آن  عشیره  از آل  ایوب  به  جبل  اعلی  از توابع حلب  بوده  است . (از معجم  قبائل  العرب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) نام  فخذی  است  از تمیم  که  در نجد اقامت  دارند. (از معجم  قبائل  العرب  ج  2 ص  824).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) (کوشک ...) از دیه های  بخاراست  که  مدتها پیروان  مقنع در آنجا بسر می بردند. رجوع  به  احوال  و اشعار رودکی  تألیف  سعید نفیس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُم ْ م َ ] (اِخ ) موضعی  است  نزدیک  واسط. (منتهی  الارب ). دیهی  است  در یک فرسخی  واسط. (از تاریخ  ابن  اثیر ج  7 ص  135 و 137).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ابراهیم بن  احمد. از خلفای  عباسی  مصر. رجوع  به  عمر عباسی  (ابن  ابراهیم ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ابراهیم بن  سعید. مشهور به  ابن  حمامة. رجوع  به  عمر شافعی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ابراهیم بن عبداﷲ. ملقب  به  کمال الدین . رجوع  به  عمر عجمی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ابراهیم بن  عبداﷲ عکبری . مشهور به  ابن  مسلم . رجوع  به  عمر عکبری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ابراهیم بن محمد، مکنی  به  ابوالبرکات . رجوع  به  عمر کوفی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ابراهیم بن  محمد مصری . مشهور به  ابن  نجیم . رجوع  به  عمر مصری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ابراهیم  خیامی  نیشابوری . رجوع  به  عمر خیام  شود.