عامر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽAMR
    
							
    
								
        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) عشیره ٔ درزیه  است  مقیم  در جبل  حوران . اصل  آن  عشیره  از آل  ایوب  به  جبل  اعلی  از توابع حلب  بوده  است . (از معجم  قبائل  العرب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ربیعةبن  عامر. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) ابن  صعصعة، از عدنانیان  و جد دوران  جاهلی  بود. فرزندان  وی  به  چهار قبیله  تقسیم  شده بود بدین  سان : ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربیعةبن  عامر. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) ابن  عامربن  عقیل ، پدر ابرص  و قحافة و عرعرة و قرة است  از قبیله ٔ عقیل . (از منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صحراء بنی عامر. [ ص َ ءُ ب َ م ِ ] (اِخ ) نام  موضعی  است  و یاقوت  گوید ندانم  در کوفه  است  یا جای  دیگر. (معجم  البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بستان  ابن  عامر. [ ب ُ ن ِ اِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) نزدیک  مکه  است  و نخلهای  یمانیه  وهم  شامیه  دارد. (منتهی  الارب )... و راه  بصره  در اوطاس  یا ذات ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        المنصور محمد بن ابى عامر، حاجب قدرتمند هشام(المؤید) خلیفهى اموى اندلس (خلافت 366 - 399ق) بود. دوران او مقارن است با آغاز ضعف نظامى و آشفتگى و هرج و م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        (= زندگی) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:  آیو ãyu (سنسکریت)، یائوش، جیتی (اوستایی)
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        (= دستور) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ پیژ peyž (مانوی: peys)، 2ـ راشن râŝan (اوستایی)، 3ـ آژنا âžnâ (سنسکریت: âjnâ)، 4ـ فرمان farmâ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        امر. [ اَ ] (ع اِ) کار و عمل و کردار. (ناظم الاطباء). کاربار و شغل و چیز. فرمان /////////////////////// به باطن همچو عقل کل به ظاهر همچو تنگ گل دمی ال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        امر. [ اَ ] (ع  مص ) فرمودن . (مصادر زوزنی ) (تاج  المصادر بیهقی ) (ترجمان  علامه  ترتیب  عادل )(آنندراج ) (فرهنگ  فارسی  معین ). ضد نهی . (منتهی  الا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        امر. [ اَ ] (ع  اِ) فرمان . (منتهی  الارب ) (کشاف  اصطلاحات  الفنون ) (مهذب  الاسماء) (ترجمان  علامه  ترتیب  عادل ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء) (مؤید ...