عامر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽAMR
    
							
    
								
        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  ضُبارة المری . از قائدان  و سواران  بود. مروان بن  محمد برای  جنگ  با شیبان  خارجی  او را نزد خود طلبید و هفت هزار تن  را در اختیار وی  گذاشت  عامر با لشکر مزبور به  پیکار شیبان  رفت  و شیبان  پس  از چندین  نبرد منهزم  شد آنگاه  عامر برای  پیکار باعبداﷲبن  معاویة الطالبی  به  دستور ابن  هبیره  با 50 هزار سوار بجنگ  قحطبةبن  شیب  به  اصفهان  وارد و از لشکران  قحطبه  که  20 هزار تن  بودند شکست  خورد. وی  عاقبت  در سال  131 هَ . ق . به  قتل  رسید. (از الاعلام  زرکلی ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  عمر. مشهور به  ابن  سریج . رجوع  به  عمر شافعی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  محمد. ملقب  به  نعیمی . رجوع  به  عمر خربوتی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  محمد بلبیسی . ملقب  به  سراج الدین . رجوع  به  عمر بلبیسی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  هبةاﷲبن  محمدبن  هبةاﷲبن  احمدبن  یحیی بن  زهیربن  هارون بن  موسی بن  عیسی بن  محمدبن  ابی جراده ٔ عقیلی  حلبی  ح...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  احمد ادلبی . مشهور به  عنز. رجوع  به  عمر عنز شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ](اِخ ) ابن  احمد خرمی  حموی . رجوع  به  عمر حموی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  احمد عینتابی . رجوع  به  عمر عینتابی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ادریس . رجوع  به  عمر ادریسی  (ابن  ادریس ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  اُذَینَة. از مشایخ  شیعه  و ائمه ٔ روات  فقه  بود. (از الفهرست  ابن الندیم ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  اسحاق بن  احمد. رجوع  به  عمر غزنوی  (ابن  اسحاق بن ...) شود.