عامری
نویسه گردانی:
ʽAMRY
عامری . [ م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به قبیله ٔ بنی عامر از قبائل عرب است که سرسلسله ٔ ایشان عامربن صعصعةبن معاویةبن بکربن هوازن بودو این عنوان عامری در رجال لقب ابان بن کثیر و احمدبن رشید و اسماعیل بن جعفر و حاشدبن مهاجربن و حبةبن بعلبک و حسین بن عثمان و عبیدبن کثیر و عثمان بن عیسی وجمع بسیاری دیگر است . (از ریحانة الادب ج 3 ص 51).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عمری . [ ع َ ری ی ] (ع اِ) قسمی از خرما. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
عمری . [ع ُ را ] (ع اِ) چیزی که با شخص در مدت زندگی همراه باشد. (ناظم الاطباء). آنچه برای تو، در طول مدت عمر او یا عمر تو، قرار داده شود،...
عمری . [ ع ُ ری ی ] (ع ص نسبی ، اِ) آن را منسوب به عُمر دانند، چنانکه عمری الشجر بمعنی درخت دیرینه و قدیمی باشد. (از اقرب الموارد) (از منته...
عمری . [ ع ُ ] (ق ) (با یاء نکره ) یک عمر. مدت زندگانی . مدت درازی از زمان . (ناظم الاطباء). زمانی برابر یک دوره ٔ زندگی کسی .
عمری . [ ع ُ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به عمربن خطاب . و در تداول عوام فارسی زبانان ، بر یک تن از اهل سنت اطلاق میشود. سنی . چهاریاری .
عمری . [ ع ُ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابوحفص . رجوع به ابوحفص (عمری ...) شود.
عمری . [ ع ُ م َ ] (اِخ )علی بن علی . رجوع به علی عمری (ابن علی بن ...) شود.
عمری . [ع ُ م َ ] (اِخ ) علی بن محمد. رجوع به علی شجری شود.
عمری . [ ع ُ م َ ] (اِخ ) علی بن محمد. رجوع به علی شیرازی شود.
عمری . [ ع ُ م َ ] (اِخ ) علی بن مراد. رجوع به به علی عمری (ابن مرادبن ...) شود.