عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن ابراهیم الاصیلی نسب وی باصیلة (شهری به مغرب ) است . مردی فاضل بود و به سال 392 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن خلیدبن سعد، مکنی به ابوالعمیثل . رجوع به ابوالعمیثل عبداﷲبن خلید و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن دارم بن مالک بن حنظلة. از تمیم از عدنان جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ) (از عیون الاخبار ج 3 ص 41).
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن داود الزبیری . فقیه و از مردم زبیر بود. از تألیفات او است : الصواعق والرعود فی الرد علی بن سعود. وی به سا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن ذکوان القرشی المدنی محدث است . سفیان وی را در حدیث امیرالمؤمنین نامید. وی در حدیث ثقه بود. لیث گفت ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ )ابن رواحةبن ثعلبة. از مردم خزرج و صحابی و در شمارامراء و شعراء راجزین است . در جاهلیت کتابت میکرد. وی در بیعت ...
عبدا. [ ع َ دُل ْلاه ] (اِخ ) ابن رؤبةبن لبیدبن صخرالتمیمی . از شعراء جاهلی است . در جاهلیت متولد شد سپس اسلام آورد و تازمان خلافت ولیدبن ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن زبعری بن قیس السهمی القرشی ، مکنی به ابوسعد. رجوع به ابن زبعری و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن زبیربن العوام القرشی الاسدی . رجوع به ابن زبیر ابوبکر عبداﷲ و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن زبیر الحمیدی معروف به الحمیدی . از ائمه ٔ حدیث و از مردم مکه بود. وی شیخ بخاری و رئیس اصحاب ابن عیینة...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ )ابن زیدبن عاصم بن کعب البخاری الانصاری . صحابی و از مردم مدینه است . مردی شجاع بود مسیلمة الکذاب را بکشت . ا...