عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن مکتفی المعتضدمعروف به المستکفی باﷲ. از خلفاء دولت عباسی عراق است . بعد از خلع المتقی باﷲ به سال 333 هَ . ق . با اوبیعت کردند و مدت یکسال و چهار ماه خلافت کرد. به امر او القاب معزالدوله ، عمادالدوله ، رکن الدوله را درپولها سکه زدند. سرانجام معزالدوله دو تن از دیلمیان را فرمود تا او را از تخت فرود آوردند و عمامه ٔ وی را به گردنش بسته کشان کشان نزد معزالدوله بردند و چشم او را میل کشیدند سپس او را زندانی کردند و به سال 338 هَ . ق . در زندان درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عیسی الاصفهانی ثم التبریزی مشهور به افندی . در حدود سال 1130 هَ . ق . به تبریز درگذشت . عالم امامی است ....
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن غانم الدراجی الهذالی النجاعی . از مردم جزائر و فقیه و متصوف است . تولد و تعلیم او در قسطنطنیه بود، سپس ب...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن فروخ الفارسی . فقیه و عالم به احادیث و از مردم افریقا بود. روح بن حاتم قضاوت بروی عرضه کرد و او نپذیرف...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن فیصل بن ترکی . از امراء نجد است بعد از پدر به اتفاق آل سعود ولایت نجد یافت . و در آغاز کار سیاستی نیکو پیش ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قاسم بن مظفربن علی شهرزوری ملقب به المرتضی . مردی فاضل بود و او را شعری رائق است . مدتی به بغداد اقام...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قحطان بن اسعدبن ابی یعفر. به سال 333 هَ . ق . در عهد عباسیان ولایت یمن را مستقلاً بعهده داشت و خطبه ٔ عب...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قیس . رجوع به ابوخمیصه عبداﷲبن قیس شود.
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قیس بن سلیم بن حضاربن حرب . رجوع به ابوموسی اشعری عبداﷲبن قیس و الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن کثیر الداری المکی .رجوع به ابن کثیرعبداﷲبن کثیر و الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن کعب بن عمروالانصاری . صحابی است . در جنگ بدر شرکت کرد. وی به سال 30 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).