عت
نویسه گردانی:
ʽT
عت . [ ع َت ت ] (ع مص ) باز بازگردانیدن بر کسی سخن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رد کردن کلام بر کسی باری پس از بار دیگر. (اقرب الموارد). || ستیهیدن بر کسی در سؤال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
ات . [ اَ / -َت ْ ] (ضمیر) ادات خطاب است که به آخر کلمه پیوندد. تو : بودنت در خاک باشد بآفدم همچنان کز خاک بد انبودنت . رودکی .عالمت غافل ...
ات . [ اَت ت ] (ع مص ) غلبه کردن بحُجَّت . (تاج المصادر بیهقی ). غالب شدن بحُجّت بر. || شکستن سر کسی . شکستن چنانکه سر را.
عات . [ ت ِ ن ْ ] (ع ص ) متکبر و درگذرنده از حد.(منتهی الارب ) (آنندراج ). عاتی . رجوع به عاتی شود.
عط. [ ع َطط ] (ع مص ) به درازا شکافتن جامه را بی جدا کردن ، یا عام است . (از منتهی الارب ). بریدن به درازا. (تاج المصادر بیهقی ). به درازا ش...
(اوستایی) 1ـ اما، ولی 2ـ پس، سپس، از آن رو، بنابراین، آنگاه، به آن سان، هنگامی که 3ـ مگر، مگر از، 4ـ در اینجا.
اله آت . [ اِ ل ِ ] (اِخ ) ۞ اله آتیک . فلاسفه ٔ یونان قدیم که مشهورترین آنان کسینوفانوس ۞ ، برمانیدس (پارمنید) ۞ و زنون ایلیایی ۞ هست...
تژه آت . [ ت ِ ژِ ] ۞ (اِخ ) ساکنان تژه . اهالی تژه . رجوع به تژه آتی و تژه در همین لغت نامه شود.
عط-ران . [ ع ِ ] (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ).
ات اقل . [ اِت ِ اُ ] (اِخ ) (قاموس الاعلام ). رجوع به ات اکلس شود.
ات اکل . [ اِ ت ِ اُ ] (اِخ ) رجوع به ات اکلس شود.